نموده معصيت است ، آيا در اين صورت لازم است ، اطاعت او يا نه اگر اطاعت لازم باشد ، لازم آيد كه بر مردم ارتكاب معاصى قطعيه ومتابعت شيطان لازم باشد ، زيرا كه هر معصيتى البته متابعت شيطان است و اگر اطاعت او واجب نباشد ، پس مخالفت او جايز خواهد بود وقول و فعل او على الاطلاق حجّت نخواهد بود و اين منافى است با غرض از نصب امام . اگر گويند عصمت از كذب در امامت لازم است و همين از براى اطمينان در رسانيدن اوامر و احكام الهى كافى است . گوييم هرگاه عصمت از كذب واجب باشد ، عصمت مطلق نيز لازم آيد به جهت اين كه شك نيست كه سبب اشتراط عصمت از كذب منافات كذب است با اعتماد و اطمينان و وجوب تصديق ، و اين سبب در همه معاصى و همه احوال جارى است . و اگر گويند اشتراط عدالت به جهت اطمينان ووثوق است به اقوال و احكام او وعدالت از براى اطمينان واعتقاد كافى است ، گوييم عدالت را به نحوى كه علماء اصول بيان كردهاند ، هر چند نزديك به عصمت است تحقق آن بسيار نادر است وعلم به وجود آن در كمال تعسير است و شبهه نيست كه آن در هيچ يك از خلفاى ثلاثه ايشان موجود نبود با وجود اين چون منافى با صدور معصيت وكذب وقبايح نيست كافى در اطمينان ووثوق نيست و آن چه از طريقه اماميه ثابت شده كه بايد اقوال و احكام فقهاء عدول جامع شرايط فتوى راستاد ( گرفت ) واطاعت ايشان را نمود از باب اضطرار ولابدّى است كه سدّ احكام الهى وتعطيل اوامر ونواهى لازم نيايد ، نظر به غيبت امام وعدم امكان رسيدن به او والّا فى الحقيقه مجرد عدالت كافى در اطمينان تام ووثوق مطلق نيست . و با قطع نظر از آن چه مذكور شد ، مىگوييم كه ما ثابت كرديم كه تعيين امام و نصب او بايد از جانب حق تعالى باشد و حق تعالى به جميع ظواهر وبواطن بندگان خود مطّلع است و آن چه اصلح به حال ايشان است مىكند و با وجود اين