چيزى را ما به تفصيل بيان نمودهايم و مثل : « ما فَرَّطْنا في الكتاب من شىء » [1] يعنى هيچ چيز را در كتاب وانگذاشتهايم و در بيان هيچ حكمى كوتاهى نكردهايم و مثل : « و نزّلنا عليك الكتاب تبياناً لكلّ شىء » [2] يعنى ما نازل گردانيديم كتاب را در حالتى كه بيان كننده هر چيزى است و از اين آيات و امثال آن ظاهر مىشود كه چيزى نيست كه خدا آن را واگذاشته باشد و حكم آن را بيان نفرموده باشد پس جميع مسائل و احكام را خدا ورسول ( صلّى اللَّه عليه و آله وسلّم ) او بيان نموده است . لهذا كسى كه نايب پيغمبر ( صلّى اللَّه عليه و آله وسلّم ) باشد ، بايد البته جميع آن ها را بداند ، زيرا كه بيان احكام الهى با اوست و اگر او نداند معلوم است كه ديگرى هم نخواهد دانست . پس لازم مىآيد احكام واقعيّه الهى به مردم رسانيده نشود و احكام الهى معطّل بماند يا خلاف آن چه از جانب خدا ورسول بيان شده ، جارى شود و اين باطل است ، بلا شبهه . * * * قال : و ديگر از مخالفان غلاة شيعهاند ، كه مىگويند : ظهور معجزه بر دست امام شرط است و آن باطل است ، زيرا كه او پيغمبر نيست تا او را معجزه بايد - انتهى . شيعه را اعتقاد آن است كه هركه امام باشد ، البته صاحب كرامات وخوارق عادات مىباشد ، زيرا كه به تواتر در نزد ايشان ثابت شده كه از هر يك از ائمّه اثناعشر خصوصاً از جناب مستطاب اميرالمؤمنين ( عليه السّلام ) كرامات وخوارق عادات صادر شده وظهور اين معنى نه به حدّى است كه احدى را مجال انكار آن باشد