responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شهاب ثاقب ( فارسي ) نویسنده : ملا محمد مهدي النراقي    جلد : 1  صفحه : 89


را به عثمان بخشيدم وسعد ابن ابى وقّاص گفت : من هم حصه خود را به ابن عمّ خود عبدالرحمان دادم بعد از آن عبدالرحمان گفت : من هم از حصه خود گذشتم و آن را در ميان على وعثمان گذاشتم ، پس رو به على كرد وگفت : با تو بيعت مىكنم بر كتاب خدا وسنّت مصطفى وطريقه شيخين ، حضرت فرمود : قبول مىكنم بر كتاب خدا و بر سنّت پيغمبر ( صلّى اللَّه عليه و آله وسلّم ) و آن چه خود دانم ورأيم به آن تعلّق گيرد ، بعد از آن به همان طريق به عثمان گفت : عثمان گفت : كردم ، بار ديگر به همان طريقه به على وعثمان به همان شرط گفت : وباز على قبول نكرد وعثمان قبول كرد و مرتبه سوم نيز چنين كرد وباز عثمان قبول كرد ومرتضى على ( عليه السّلام ) قبول نكرد پس دست خود را به دست عثمان داد وگفت : السّلام عليك يا اميرالمؤمنين ، پس حضرت اميرالمؤمنين ( عليه السّلام ) فرمود : كه و الله كه تو با او بيعت نكردى مگر به جهت اميدى كه به آن اميد عمر به ابو بكر بيعت كرد ، خدا ميان شما جدايى اندازد ودعاى آن حضرت مستجاب شد وميان ايشان فساد وعناد واقع شد ، همچنان كه ابو هلال عسكرى در كتاب « اوايل » نقل كرده است .
اين است حكايت شورى بر سبيل اجماع .
و بر عقلا مخفى نيست كه فساد اين طريق ودلالتش بر فسق وضلالت عمر بر چندين وجه است :
اول اين كه هرگاه بر فرض محال عمر را در امر امامت كه نيابت پيغمبر خدا است اختيارى ومدخليّتى بود به جهت اين كه خودش به اعتقاد ايشان امام بود ، آن شش نفر را چه اختيار ومدخليّت بود وبيعت پنج نفر اجماع نيست كه حجّت باشد با وجود اين كه از براى هر يك عمر فسق عظيمى اثبات كرد ، همچنان كه به زبير گفت : تو بدخو ومفسدى و اگر راضى نباشى كافرى ، گاهى انسانى و گاهى شيطانى و به طلحه گفت : رسول اللّه آزرده از تو از دنيا رفت و به سعد گفت : تو متعصب ومتكبّرى و به عثمان گفت : كه سرگينى بهتر از تو است

89

نام کتاب : شهاب ثاقب ( فارسي ) نویسنده : ملا محمد مهدي النراقي    جلد : 1  صفحه : 89
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست