كافه اهل اسلام است ، پس چه صورت داشت كه آن را مخصوص بعضى كند و ساير شركاءِ را منع كند . پنجم از آن چه دلالت بر فسق وضلالت او مىكند آن است كه اكثر صحابه او را تفسيق وتكفير كردند و شهادت به فسق وظلمش دادند ، همچنان كه مشايخ اهل سنّت بر اين امر اتفاق كردهاند از آن جمله عمار وحذيفه وزيد ابن ارقم است همچنان كه ابن ابى الحديد و اعثم روايت كردهاند ، و از آن جمله شهادت حضرت است ( عليه السّلام ) كه ملازم حق وقرين قرآن وباب مدينه علم سيّدآخرالزمان است كه مكرّر اظهار فسق وظلم او را مىنمود ، همچنان كه شقشقيه شاهد عدل است بر آن ونيز ابن عبد ربه در كتاب « عقد » وواقدى در كتاب « جمل » و غير ايشان از ارباب تواريخ و سير روايت كردهاند كه آن حضرت فرمود : « سبق الرجلان فقام الثالث كالغراب همّته بطنه ويله لو قصّ جناحيه و قطع راسه لكان خيراً له » [1] يعنى آن دو مرد كه ابو بكر وعمر باشند در گذشتند و سوم به خلافت برخواست مانند كلاغ همّتش مصروف بر شكمش بوده واى بر او و اگر هر دو بالش را مىكندند وسرش را مىبريدند البته از براى او بهتر مىبود . ونيز اعثم و ديگران روايت كردهاند كه آن حضرت به عثمان گفت : كه تو مردى هستى كه از حق وراست مىرنجى و از دروغ خوشحال مىشوى و از راه حق در مىروى از خدا بترس و از اين اعمال توبه كن . و شبهه نيست كه كسى كه باب مدينه علم مصطفى وملازم حق ، شهادت به فسق وظلم وضلالت او بدهد ، البته چنين خواهد بود و كسى كه افضل صديقين باشد - همچنان كه اهل سنّت به طرق متكثره نقل كردهاند شهادت دروغ وسخن باطل نمى گويد . ومؤيد اين سخن حكايت مشهورى است كه در عهد تيمور گوركانى علماء