responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شهاب ثاقب ( فارسي ) نویسنده : ملا محمد مهدي النراقي    جلد : 1  صفحه : 53


اول آن چه در « صحيح مسلم » روايت شده كه حضرت اميرالمؤمنين ( عليه السّلام ) وعباس در زمان خلافت عمر به نزد او رفتند عمر به ايشان گفت : چون پيغمبر ( صلّى اللَّه عليه و آله وسلّم ) از دنيا رحلت فرمود ، ابو بكر گفت : من ولى رسول اللّه‌ام وشما به نزد او آمديد . تو اى عباس ميراث پسر برادر خود را طلب كردى و تو اى على ميراث پدر زن خود را خواستى ابو بكر گفت : رسول الله ( صلّى اللَّه عليه و آله وسلّم ) گفته است : ما ميراث نمى گذاريم تركه طايفه انبياء صدقه است . شما او را دروغ گو و گناه كار وخائن وغدار دانستيد و خدا مىداند كه او راست گو وخوب وتابع حق بود و چون ابو بكر از دنيا رفت من ولى رسول خدايم و ولى ابو بكرم وشما مرا كاذب وغادر وخائن مىدانيد و خدا مىداند كه من صادق ونيكوكار وتابع حقّم وشما آمده‌ايد و مىگوييد امامت را به ما بده .
وبخارى در « صحيح » خود همين حكايت را روايت كرده با اندكى اجمال در بعضى الفاظ آن .
و شبهه نيست كه اين حديث را هيچ يك از سنّيان نمى توانند اِنكار نمود و به اعتقاد همه ايشان صحيح است . زيرا كه اجماع ايشان منعقد است بر اينكه احاديثى كه در اين دو « صحيح » اين دو شيخ روايت كرده‌اند ، صحيح است وقبول كردن آن واجب است . خصوص آن چه در « صحيح بخارى » است كه منكر آن را واجب القتل مىدانند ، همچنان كه قاضى عياض مالكى در كتاب « شفاء » تصريح به آن كرده .
پس مىگوييم بنابر اين حديث ، عمر در قول خود كه به على وعباس گفت شما ابو بكر ومرا كاذب واثم وخائن وغدار مىدانيد يا كاذب بود يا صادق . اگر كاذب بود از كذب او فسق او لازم ، بلكه بهتان او ثابت شد كه بالاتر است از كذب و اشد فسوق است و اگر صادق بود پس به اعتقاد باب مدينه علم رسول ( صلّى اللَّه عليه و آله وسلّم ) ، ايشان متّصف به صفات مذكوره بودند و آن حضرت به خلافت ايشان راضى نبود

53

نام کتاب : شهاب ثاقب ( فارسي ) نویسنده : ملا محمد مهدي النراقي    جلد : 1  صفحه : 53
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست