وعقيل خانه آن حضرت را فروخته بود و به آن حضرت گفتند كه خانه خود را واپس نمى گيرى حضرت فرمود عقيل خانه از براى ما نگذاشت ما اهل بيتى هستيم كه آن چه از ما به عنوان ظلم گرفته شد ديگر آن را واپس نمى گيريم و به همين سبب حضرت امير فدك را واپس نگرفت . سوم از آن چه دلالت بر فسق ابو بكر مىكند اذيّت رسانيدن اوست به حضرت خيرالنساء و آزرده شدن آن حضرت از او از جهت قضيه فدك و ساير قضايائى كه بعد از پيغمبر ( صلّى اللَّه عليه و آله وسلّم ) از او ناشى شد از سوزانيدن در خانه او و غصب خلافت شوهر او ونشناختن مرتبه ايشان و به جا نياوردن حقوق ايشان ، وبالجمله ثابت ومحقق است در ميان فريقين كه فاطمه از او آزرده شد و از او راضى نشد تا آن كه از دنيا رحلت فرمود ووصيّت نمود كه او را در شب دفن كنند تا ابو بكر به جنازه او حاضر نشود و بر او نماز نكند و اين خبر در بسيارى از كتب اهل سنّت نقل شده از جمله در « صحيح بخارى » در جزء خامس نقل شده و در « صحيح مسلم » در جزء ثالث روايت شده و ابن ابى الحديد آن را در « شرح نهج البلاغه » به طرق كثيره ايراد كرده و گفته اين خبر ثابت ومحقق است ودفع نتوان كرد و گفته است كه ابو بكر بعد از آزرده شدن فاطمه مكرّر خود رفت وعمر را فرستاد از جهت عذرخواهى آن حضرت واو راضى نشد وناراضى وغضبناك از او ، از دنيا رفت ووصيّت نمود كه پنهان دفنش كنند . وشكّى نيست كه ايذاى فاطمه ايذاى پيغمبر ( صلّى اللَّه عليه و آله وسلّم ) است وايذاى پيغمبر ، ايذاى خداست ، همچنان كه به طرق متعدده فر يقين از پيغمبر ( صلّى اللَّه عليه و آله وسلّم ) روايت كردهاند و هر عاقلى مىداند كه هيچ فسق وظلمى بالاتر از ايذاى خدا ورسول او نيست . چهارم از آن چه دلالت بر فسق ابو بكر مىكند آن است كه خلف قسم نمود همچنان كه در « صحيح بخارى » و « صحيح مسلم » روايت شده كه وقتى كه فاطمه به نزد ابو بكر فرستاد ومطالبه فدك و خمس خيبر نمود ونداد وگفت اين ها