ندا فرمود ، روزى بسيار گرم كه از شدت گرما بعضى مردم رداى خود را بر زيرپا مىگذاشتند و بعضى بر سر مىافكندند و بعد از نماز خطبه طويلى خواند و بعد از آن دست على بن ابى طالب ( عليه السّلام ) را گرفته ، بلند كرد و سه مرتبه فرمود : « من كنت مولاه فعلى مولاه اللهمّ وال من والاه وعاد من عاداه » وباز ابن مغازلى در همين كتاب از براءبن عازب روايت نموده كه در غديرخم پيغمبر ( صلّى اللَّه عليه و آله وسلّم ) ، دست على ( عليه السّلام ) را گرفته [ گفت : ] « الستم تعلمون انّى اولى بالمؤمنين من انفسهم الستم تعلمون انّى اولى بكل مؤمن من نفسه » آيا نمى دانيد كه من نسبت به مؤمنان اولى ام از خودشان ؟ آيا نمى دانيد كه من نسبت به هر مؤمنى اولايم از خودش ؟ مردم همه گفتند : بلى يا رسول اللّه ( صلّى اللَّه عليه و آله وسلّم ) . سپس فرمود : « من كنت مولاه فعلى مولاه اللهمّ وال من والاه وعاد من عاداه » عمر على را ملاقات كرد وگفت : « هنيئالك يابن ابى طالب اصبحت مولى كلّ مؤمن ومؤمنه » وايضاً ابن مغازلى همين حديث را به نحو مذكور با اندك تفاوت در الفاظ به طريقى ديگر از زيدبن ارقم روايت نموده . وايضاً به طريقى ديگر از ابن [ ابى ] اوفى روايت كرده و به طريق ديگر از ابى الطفيل روايت كرده و بعد از آن به هفت طريق ديگر آن را روايت كرده است و بعد از نقل آن طرق ، گفته است كه حديث غديرخم را صد نفر روايت كرده است و اين حديث ثابت است وعلّتى در آن نمى بينم و اين فضيلتى است كه مخصوص على بن ابى طالب ( عليه السّلام ) است و هيچ كس با او در اين شريك نيست . و از آن جمله در « جمع بين الصحاح السّتة » از « صحيح ترمذى » روايت كرده است كه : پيغمبر ( صلّى اللَّه عليه و آله وسلّم ) دست على ( عليه السّلام ) را گرفت وگفت : « يا ايّهاالنّاس الستم تعلمون انّى اولى بالمؤمنين من انفسهم » آيا نمى دانيد كه اولايم به مؤمنين از خودشان ؟ مردم گفتند : بلى . پس حضرت فرمود : « فمن كنت مولاه فعلى مولاه اللهمّ وال من والاه وعاد من عاداه »