الاسلام ديناً » [1] نازل شد ، پس آن حضرت گفت : اللّه اكبر بر اكمال دين و اتمام نعمت ورضاى پروردگار به رسالت من وولايت على ( عليه السّلام ) پس فرمود : « من كنت مولاه فعلىّ مولاه اللهمّ وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله » پس حسان بن ثابت اذن خواست كه اين حكايت را منظوم كند ، حضرت فرمود بگو : « على بركة اللّه » پس حسان گفت : « يناديهم يوم الغدير نبيّهم * بخمّ فاسمع بالنّبى مناديا . فانّى موليكم نعم ووليّكم * فقالوا و لم بيد واهناك التعاديّا . الهك مولانا و أنت وليّنا * * ولن تجدن منالك اليوم عاصياً . فقال له قم يا على فانّنى * رضيتك من بعدى إماماً وهادياً » ؛ يعنى ندا داد مردم را در روز غدير خم كه آيا من مولى و ولى شما نيستم ؟ مردم گفتند : بلى . و اظهار كراهت نكردند وگفتند : پروردگار تو مولاى ماست و تو ولىّ و صاحب اختيار مائى ونخواهى يافت تو احدى از ما را كه عصيان ومخالفت امر تو را بكند ، پس پيغمبر ( صلّى اللَّه عليه و آله وسلّم ) فرمود : يا على ( عليه السّلام ) برخيز به درستى كه من تو را بعد از خود امام وراهنماى خلايق گردانيدم و به اين راضى شدم . پس عمربن الخطاب رسيد وگفت : « هنيئالك يا علىّ بن أبى طالب ( عليه السّلام ) أصبحت و أمسيت مولى كلّ مؤمن ومؤمنة » يعنى گوارا باد تو را يا على كه گرديدى مولاى هر مؤمن ومؤمنه . و همين حديث را به همين مضمون به عينه صاحب كتاب « شرفات الشعراء » در آخر جزو رابع نقل كرده . و از آن جمله ابن مغازلى شافعى در « مناقب » خود روايت نموده كه در حجّة الوداع حضرت رسول ( صلّى اللَّه عليه و آله وسلّم ) در منزل غديرخم نزول نمود و براى نماز ظهر