دارد . و در « صحيح » ترمذى مروى است كه زيدبن ارقم گفت : على در مسجد از مردم سؤال كرد كه به خدا قسم كه هر كس از رسول شنيده باشد كه فرمود : « من كنت مولاه فعلىّ مولى اللهمّ وال من والاه وعاد من عاده » بگويد من از جمعى بودم كه شنيده بودم و مثل ديگران كتمان شهادت كردم ، پس چشمم كور شد . پس از آن چه مذكور شد معلوم شد كه جمع كثيرى اظهار نصّ بر على ( عليه السّلام ) كردند وجمعى مىدانستند و به جهات مذكوره اظهار نكردند وايشانى كه در بيعت ابو بكر داخل نشدند بسيار بودند . وامّا تعجّب از حال ايشانى كه بيعت با ابو بكر كردند با وجود كثرت ايشان وعظمت شأن ايشان . دانستى كه اين جماعت را عظم شأنى نبود وكثرت ايشان از كثرت بنى اسرائيل كه گوساله سامرى پرستيدند و از كثرت قتله عثمان بيشتر نبود ، با وجود اين كه كثرت مطلقاً سبب تعجّب و مانع خطا نمى تواند بود ، زيرا كه حق تعالى در مواضع بسيار مذمّت كثرت ومدح قلت نموده مثل : « وان تطع أكثر من فى الارض يضلّوك عن سبيل اللّه » [1] يعنى اگر اطاعت كنى اكثر مردم را تو را گمراه كنند . و مثل : « و أكثرهم للحقّ كارهون » [2] يعنى اكثر مردم حق را ناخوش دارند . و مثل : « و ما وجدنا لاكثرهم من عهد وان وجدنا اكثرهم لفاسقين » [3] يعنى ما از براى بيشتر مردم وفا به عهد نيافتيم واگرچه اكثر ايشان را فاسق يافتيم . و مثل : « وقليل من عبادى الشكور » [4] يعنى بندگان شاكر من كم اند و از اين قبيل