وبحمداللّه كه اين نصوص از كثرت به حدّى است كه پايان ندارد و در صراحت دلالت به نحوى است كه هيچ كس انكار دلالت آن را بر مطلوب نمى تواند نمود ، همچنان كه بعضى از آن ها را بعد از اين ما ذكر خواهيم كرد . وامّا آن چه گفته است كه : طايفه محقه اماميه ايدهم اللّه به عناد سخن مىگويند بر عقلاء ومطلعين بر محاورات فريقين ظاهر است كه شيعه به عناد وعصبيت سخن مىگويد يا مخالفين ايشان ؟ و اين معنى محتاج به بيان نيست . آيا نديدهاى كه زمخشرى كه از ائمه حنفيه است در تفسير آيه مباركه : « هو الّذي يصلّي عليكم وملآئكته » [1] گفته است كه نظر به اين آيه جايز است كه صلوات بر هر يك از مسلمين بفرستد ، امّا چون شيعه صلوات بر ائمه خود مىفرستند ما آن را منع مىكنيم . و آيا برنخوردهاى كه صاحب كتاب « هدايه » كه از معارف علماء حنفيه است ، مىگويد كه آن چه از شرع ثابت شده است ، تختم به يمين است ، ليكن چون روافض آن را شعار خود نمودهاند ما طايفه اهل سنّت تختم به يسار را شعار نموديم . ديگر به گوشت نرسيده كه غزالى ومتولّى [2] كه از جمله اكابر ائمه شافعيهاند تصريح كردهاند كه تسطيح قبور مشروع است ، ليكن چون رفضه آن را شعار خود كردهاند ما معاشر اهل سنّت عدول به تسنيم كرديم . و امثال اين احكام در نزد ايشان بى حدّ وحصر است و از اين معلوم مىشود كه عصبيت وعناد را شيعه دارد يا سنى ؟ وامّا آن چه گفته است كه شيعه طعن در صحابه مىكنند و مىگويند : بعد از پيغمبر ( صلّى اللَّه عليه و آله وسلّم ) كم كسى بر صراط مستقيم ماند ، حقيقت حال آن بعد از اين معلوم
[1] سوره احزاب آيه 43 [2] در ريحانة الادب ياد شده است .