و آقاى جميع عرب ومسلمين بودن عين افضليت آن جناب است از جميع اصحاب وعرب ومسلمين . و صاحب كتاب مذكور احاديث بسيارى كه بعضى دلالت بر افضليّت آن حضرت و بعضى دلالت بر مطلق فضيلت مىكنند روايت كرده است و گفته است كه : جميع اين اخبار صحيح است ومع ذلك بخارى ومسلم نقل نكردهاند . ومخفى نيست كه احاديثى كه در كتب مخالفين وارد شده ودلالت بر افضليّت آن حضرت مىكند از حدّ وحصر متجاوز است و بعضى از علماء اماميه قريب به چهارصد حديث از كتب مخالفين كه دلالت بر افضليّت آن حضرت مىكند ، نقل كرده است وچنان كه احاديثى كه در اين مطلب از طرق شيعه رسيده است ، ملاحظه شود از حدّ تناهى تجاوز خواهد نمود . وگويا هركه فى الجمله شعورى داشته باشد در افضليت آن حضرت شبهه نداشته باشد وانكار اين معنى به غير عصبيّت وعناد ، باعثى ديگر نمى تواند داشت ابو بكر انكار اين معنى را نكرد و اقرار به افضليت آن حضرت كرد ، زيرا كه گفت : « أقيلونى فلست بخيركم وعلىّ فيكم » يعنى واگذاريد مرا كه بهتر از شما نيستم وحال اين كه على ( عليه السّلام ) در ميان شماست وعمر نيز منكر اين معنى نبود ومكرّر مىگفت : « لولا على لهلك عمر » وچندين مرتبه گفت : « اعوذ باللّه من قضيّة ليس فيها ابو الحسن » يعنى پناه مىگيرم به خدا از قضيهاى كه على در آن نباشد . مجملاً ثبوت افضليت آن حضرت از هر امر بديهى ظاهرتر است وقابل تشكيك نيست و چون افضليت آن عالى جناب از جميع اصحاب ، بلكه از جميع امّت ثابت شد به طريق [ اولى ] افضليت او نسبت به ابو بكر وعمر ثابت مىشود وهرگاه او افضل از ايشان باشد ، بايد بعد از پيغمبر ( صلّى اللَّه عليه و آله وسلّم ) ، او امام وخليفه باشد . زيرا كه ثابت شد كه امامت مفضول نسبت به افضل قبيح و بى صورت است .