هر عاصى ظالم صادق است و چون كه در صدقِ مشتق وجود مبدأ اشتقاق بالفعل لازم نيست ، همچنان كه در [ علم ] اصول محقّق شده است ، پس هركه در وقتى از مدّت عمر يك نوع از ظلمى كرده باشد ، بعد از آن در هر وقتى مصداق ظالم خواهد بود ولفظ ظالم بر او صادق خواهد بود و اگر [ چه ] در آن وقت بالفعل ظلمى از او صادر نشود ، پس هركه در مدت عمر خود ظلمى كرده باشد ، قابل امامت نيست و اگر چه در وقت امامت ظلمى از او صادر نشود و شكى نيست كه ابو بكر وعمر مدّتى مديد بت پرست بودند ، همچنان كه اين مرد خود اعتراف به آن نموده است و بت پرستى اَشَد انواع ظلم است . پس ايشان قابل امامت وخلافت نيستند . وسنّيان در جواب گاهى مىگويند كه : مراد اين است كه ظالم در حين ظلم قابل امامت نيست وامامت به ظالمين در حال ظلم نمى رسد ، نه در وقتى كه بالفعل ظالم نباشند و توبه از ظلم كرده باشند . و جواب اين از آن چه ما ذكر كرديم كه در صدق لفظ ظالم بر شخصى ، وجود مبدء اشتقاق يعنى ظلم بالفعل شرط نيست همچنان كه در علم اصول وعربيّت ثابت شده معلوم شد . و گاهى مىگويند كه : ظلم لازم مساوى عدم عصمت نيست تا لازم آيد كه هركه معصوم نيست ظالم باشد وهركه ظالم نباشد معصوم باشد . چه تواند شد كه كسى معصيت نكند با وجود آن كه معصوم نباشد ، يعنى صدور معصيت از او محال نباشد و بنابر اين شرط در امامت عدم صدور معصيت خواهد بود ، نه عصمت . جواب اين سخن آن كه مراد از عصمت در اين دليل عدم صدور معصيت است نه امتناع آن ، زيرا كه همين كه ثابت شود كه عدم صدور معصيت شرط در امامت است ، مىگوييم معصيت از خلفاء ايشان بالاجماع صادر شده است ، زيرا