نام کتاب : دلائل الصدق لنهج الحق ( فارسي ) نویسنده : الشيخ محمد حسن المظفر جلد : 1 صفحه : 502
پيامبر ( ص ) فراموش كرده ، به ياد داشته باشند . « بايد بداند كه مصنف ، منكر به ياد داشتن آنان نيست بلكه راوى را مورد سؤال قرار مىدهد كه چگونه شد آنان به ياد داشتند ولى آن را به پيامبر ( ص ) تذكر ندادند ؟ زيرا اينكه راوى گفت : به خاطر متانت و ابهت پيامبر ( ص ) از سخن گفتن با او خوددارى كردند ، مىرساند كه آنان چيزى را كه پيامبر ( ص ) فراموش كرده بود ، به ياد داشتند ولى هيبت پيامبر ( ص ) مانع از آن شد كه به او تذكر دهند . همين امر است كه ضرورت بر كذب آن گواهى مىدهد . زيرا چگونه عمر آن را به ياد داشت ولى با توجه به ميانهء او و پيامبر ( ص ) و جرأت و جسارتى كه از وى در برابر پيامبر ( ص ) نقل مىكنند ، به حضرت ( ص ) نگفت ؟ همين در جرأت و جسارت عمر در برابر رسول خدا ( ص ) بس كه سياهان را در مقابل پيامبر با سنگريزه زد و در نماز بر ابن ابى ابىّ با آن حضرت به معارضه پرداخت و در صلح حديبيه - آنگونه كه مشهور است - اعتراض كرد و در مقابل پيامبر ( ص ) كه در بستر مرگ بود ، گفت : اين مرد هذيان مىگويد . پس چگونه كسى كه اينگونه با پيامبر ( ص ) برخورد مىكند ، در اثر هيبت و متانت آن حضرت ( ص ) از بيان سهو او خوددارى مىكند ؟ ! همينطور است ابوبكر . او نيز دربارهء اميرى اقرع بن حابس جنان با عمر داد و فرياد كرد كه در حضور پيامبر ( ص ) فريادشان بلند شد . آنان گمان كردهاند : ابوبكر در روز بدر كه پيامبر ( ص ) از خداوند طلب نصرت مىكرد ، دست پيامبر ( ص ) را گرفت و گفت : كافى است . خدايت را به ستوه آوردى . به جانم سوگند ، اگر داستان سهو پيامبر ( ص ) اصلى داشت ، ابوبكر و عمر اوّلين كسانى بودند كه به سراغ حضرت مىرفتند . هر آدم منصفى كه در احوال اين دو بنگرد ، به اين مطلب خواهد رسيد و آن را كاملا آشكارا خواهد يافت . مصنّف - اعلى الله مقامه - مىگويد : در صحيح مسلم و صحيح بخارى از عبد الله بن عمر روايت شده كه در مورد رسول خدا ( ص ) مىگفت : پيش از آن كه بر رسول خدا ( ص ) وحى نازل شود ، حضرت ( ص ) زيد بن عمرو بن نفيل را دعوت كرد . رسول خدا ( ص ) سفره اى برايش پهن كرد كه در آن گوشت بود . زيد از خوردن سر باز زد . سپس گفت : من از چيزى كه براى بتان خود ذبح كردهايد ، نمىخورم . من چيزى را كه نام خدا بر آن برده نشده نمىخورم .
502
نام کتاب : دلائل الصدق لنهج الحق ( فارسي ) نویسنده : الشيخ محمد حسن المظفر جلد : 1 صفحه : 502