نام کتاب : دلائل الصدق لنهج الحق ( فارسي ) نویسنده : الشيخ محمد حسن المظفر جلد : 1 صفحه : 488
به نقل از ابو هريره حديثى نقل كرده كه خلاصهء آن چنين است : پيامبر ( ص ) گفت : من سرور مردم در روز قيامت هستم . آيا مىدانيد كه چرا خداوند مردم را از اوّلين تا آخرين در يك محل جمع مىكند ، خورشيد به مردم نزديك مىشود ، آنقدر غم و اندوه به مردم مىرسد كه نمىتوانند تحمل كنند . مردم مىگويند : آيا نمىبينيد كه چه به حال شما رسيده است ؟ آيا كسى را شفيع نزد پروردگارتان قرار نمىدهيد ؟ بعضى از مردم به بعضى ديگر مىگويند : به سراغ آدم رويد . پس نزد آدم مىآيند . او از آنان عذر خواسته ، مىگويد كه خداوند او را از نزديك شدن به درخت نهى كرد ولى او معصيت خدا كرد . به فرمان آدم ، سراغ نوح مىآيند . او عذر مىآورد كه دعوتى از او بر عهدهء قومش است . به امر نوح به سراغ ابراهيم مىآيند . ابراهيم عذر مىآورد كه سه مرتبه دروغ گفته است . به فرمان ابراهيم به سراغ موسى مىروند و او عذر مىآورد كه كسى را كشته كه مأمور قتل او نبوده است . به امر موسى به سراغ عيسى مىروند . او عذر مىآورد . سپس گفت : و ذكرى از گناه نكرد . اين حديث صراحت دارد كه آن امور واقعه از پيامبران بزرگ ، گناه و بعضى مثل دروغ و قتل نفس ، گناه كبيره است . روشن است كه صورت كذب ، البته جايى كه ضرورت دين اقتضا كند ، نه تنها گناه نيست بلكه طاعت بزرگى است . روايت ديگرى كه بخارى از انس در اواخر كتاب « الرقاق » نقل كرده و روايتى كه از او در كتاب « التوحيد » ، در مورد اين آيهء شريفه : * ( « وُجُوه يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ » ) * [1] آورده ، به گناه ابراهيم ( ع ) تصريح دارد . ما حصل آنچه كه در اين دو روايت آمده چنين است : روز قيامت ، خداوند مردم را جمع مىكند . مردم مىگويند : اى كاش كسى را نزد پروردگارمان شفيع قرار مىداديم . به سراغ آدم مىآيند . سپس نزد نوح مىروند . سپس ابراهيم و پس از آن نزد موسى . هر كدام مىگويد كه اهل آن نيست و گناه خود را ذكر مىكند .