عبد الله و نصب او را نمىگويد . در حالى كه در ( يب ) مطلبى آمده كه مستلزم آن است . در همين كتاب آمده كه : ( خ ) در بخش « البيوع » صحيح خود تصريح كرده كه : « حدثنى عبد الله بن صالح ، حدثنى الليث » ، وى اين را به دنبال حديثى كه از وى نقل كرده ، در چندين نسخه آورده است . حديث ، روايت مردى از بنى اسرائيل است كه با مردى ديگر از آنان معامله سلفى به مبلغ هزار دينار انجام داد .
ع - عبد الله بن طاوس بن كيان يمانى : ( يب ) : ابن حبان وى را در الثقات آورده ، مىگويد : از نظر فضيلت ، و انجام عبادات و امور دينى بهترين بندگان خدا بود . بعضى از رافضيان از وى بد گفته‌اند . سپس گفت : مهردار سليمان بن عبد الملك بود و به اهل بيت ( ع ) بسيار حمله مىكرد . من مىگويم : بدون ترديد ، از اين جهت ابن حبان گفت : بهترين بندگان خدا بود ، كه هم كيش وى بوده و از اين لحاظ علنا او را مدح و ثنا مىگفت ، مىدانست پيروانش مانند او هستند و از همين جهت بود كه در صحاح به او استناد كرده‌اند . نمىدانم چگونه وى از لحاظ فضيلت و عبادت بهترين بندگان خدا است و در حالى كه مخالف ثقلين بود و به شجرهء ملعونه در قرآن ( بنى اميه ) تمسك جست و يكى از اركان ظلم و ستم گرديد ؟ ! خ - عبد الله بن عبيدة بن نشيط ( برادر موسى ) : احمد گفت : اصلا به وى توجه نمىشود .
ابن معين گفت : ناچيز است .
خ - عبد الله بن عصمت حبشى : ( يب ) : ابن حزم گفت : متروك است . عبد الحق گفت : بسيار ضعيف است . ابن قطان گفت : مجهول است .
م 4 - عبد الله بن عمر بن حفص بن عاصم بن عمر بن خطاب : يحيى قطان از وى روايت نمىكرد .
ابن حبان گفت : مستحق ترك است . ( يب ) : احمد و ابن شيبه گفتند : به اسانيد مىافزايد .
( خ ) گفت : ذاهب الحديث است . از وى روايت نمىكنم .
د ت - عبد الله بن عيسى خزار ، ابو خلف بصرى : ( س ) گفت : ثقه نيست . ( يب ) : ابن قطان گفت :
كسى را سراغ ندارم كه او را توثيق كرده باشد .
م د ت ق - عبد الله بن لهيعه بن عقبه ، حضرمى مصرى ( قاضى مصر ) : يحيى بن سعيد او را چيزى نمىدانست . ابن حبان گفت : از ضعفاء تدليس مىكند . ( يب ) : ابن مهدى گفت : چيزى از وى قبول نمىكنم . ( س ) گفت : ثقه نيست . ابو احمد حاكم گفت : ذاهب الحديث است .
( ن ) : ابن سعيد گفت : بشر بن سرى به من گفت : اگر ابن لهيعه را ديدى چيزى از او قبول مكن .

47