كه حق سبحانه تقسيم ذاكرين فرموده به دو قسمت يكى آنكه مطلوب او بذكر حق تعالى اغراض دنيويه باشد از مال و جاه و خدم و حشم و غير آن از حظوظ دنيويه و ديگرى مطلوب او اغراض اخرويه باشد كما قال جل ذكره * ( فَمِنَ النَّاسِ ) * پس بعضى از مردمان * ( مَنْ يَقُولُ ) * كسى هست كه ميگويد * ( رَبَّنا آتِنا ) * اى پروردگار ما بده ما را * ( فِي الدُّنْيا ) * در دنيا فلان چيز و فلان چيز يعنى محقر دنيا ميطلبد * ( وَما لَه ) * و نيست مر خواهندهء آن را * ( فِي الآخِرَةِ ) * در آن سراى آخرت * ( مِنْ خَلاقٍ ) * هيچ نصيبى و بهرهء زيرا كه همهء همت او در اين ذكر مصروفست به دنيا و مقصود بر آن و گويند معنى آنست كه نيست مر او را طلب بهرهء در آخرت و اكثر بر آنند كه مراد به اين كس كافر است كه معتقد حشر و نشر نيست و اگر اين كس مؤمن باشد پس مراد آن خواهد بود كه نصيبى كه داعى آخرت داشته باشد وى از آن محروم بود خلاصه معنى آنست كه اين كس قليل الذكر است و به اين ذكر قليل طلب دنيا مىكند نه آخرت * ( وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ) * و بعضى ديگر از مردمان كسى هست كه ميگويد * ( رَبَّنا آتِنا ) * اى آفريدگار ما عطا كن ما را * ( فِي الدُّنْيا حَسَنَةً ) * در دنيا نيكويى يعنى صحت و كفاف معيشت به جهت اعانت بر امر آخرت و توفيق طاعت * ( وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً ) * و در آن سراى نيكويى يعنى ثواب و رحمت يعنى در ذكر اكثار مينمايد و به آن طلب خير و بركت دارين مىكند مراد به اين حث است بر اكثار ذكر و ارشاد بندگان به آن و گويند حسنهء اينجهان قناعتست و از آن جهان شفاعت * ( وَقِنا ) * و نگه دار ما را * ( عَذابَ النَّارِ ) * از عذاب آتش دوزخ بعفو و مغفرة از أمير المؤمنين منقولست كه حسنه اينجهان زن صالحه است و حسنهء آن جهان حور پسنديده و عذاب النار زوجهء ناشايسته و زشت خوى سخت گوى بدلقا و مصدق اينست قول حضرت رسالت ( ص ) كه هر كه قلب شاكر داشته باشد و لسان ذاكر و زوجهء كه اعانت او كند بر امر دنيا و آخرت او پس او را در دنيا و آخرت حسنه دادهاند و محفوظ گشته از عذاب آتش و از ابى عبد اللَّه عليه السّلام مرويست كه حسنهء دنيا سعة رزقست و حسن خلق و حسنهء آخرت رضوان حقتعالى و جنت و حسن گفته كه حسنه در دنيا علم و عبادت است و در آخرت جنت و قنا عذاب النار به اين معنى است كه نگه دار ما را از شهوات ذنوب مؤديه به آتش دوزخ و بدانكه حذف مفعول آتنا در قسم اول به جهت اختلاف ارادات مردمانست و ذكر كل مرادات ايشان على التفصيل موجب طول كلام مىشود و ذكر بعضى از آن تخصيص بدون مخصص و ذكر همهء آن على الاجمال مستغنى عنه است به جهت دلالت فعل بر آن پس قسمى ديگر باقى نماند مگر حذف و مانند اين