كه در خانه خود نشسته و درهمى در راه خدا خرج كند يعنى در حج و جهاد به هفتصد بنويسند و اگر بنفس خود بيرون رود و مال خرج كند بهر درهمى هفتصد هزار درهم بنويسند و ذلك قوله تعالى وَاللَّه يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ عكرمه گفته كه نفقه از وجه حلال كنيد كه اگر از وجه حرام انفاق كنيد خود را هلاك كرده باشيد و گويند معنى تهلكه آنست كه بدون مظنه غالبيه و قدرت بر دفاع اعدا خود را در ميان ايشان ميندازيد و براء بن عازب گفته كه مراد به اين تهلكه آنست شخصى گناه كند و معتقد او اين باشد كه توبهء او قبول نخواهد بود و از رحمت خدا نااميد گردد و حبيب بن حارث بنزد پيغمبر ص آمد و گفت يا رسول اللَّه انى رجل معراض للذنوب من مرديم كه بسيار متعرض معاصى ميشويم تدبير من چيست فرمود توبه كن گفت يا رسول اللَّه توبه ميكنم و باز بر سر گناه ميروم فرمود توبه كن گفت يا رسول اللَّه گناه من بسيار است فرمود اى حبيب عفو خدا از گناه تو زيادتر است بايد كه از درگاه او نوميد نشوى نوميد مشو كه نااميدى كفر است * ( وَأَحْسِنُوا ) * و نيكويى كنيد و تفضل نمائيد بر محاويج خصوصا بر غازيان و يا نيكو گردانيد اعمال و اخلاق خود را يا مقتصد باشيد در انفاق * ( إِنَّ اللَّه يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ) * بدرستى كه خدا دوست دارد نيكوكاران را و يا نيكو گردانيد ظن خود را به خدا يعنى به خدا گمان نيكو بريد كه كسانى كه به خدا ظن نيكو برند خدا ايشان را دوست دارد و از رسول روايتست كه فرمود به خدا گمان نيكو بردن بهاى بهشت است فرداى قيمة حقتعالى فرمايد تا بندهء را بدوزخ برند چون او را بسوى دوزخ برند سر بردارد و گويد بار خدايا گمان من به تو اين نبود حقتعالى فرمايد كه گمان تو به من چگونه بود گويد آنكه مرا بيامرزى و عفو كنى خطاب رسد كه تو را عفو كردم و آمرزيدم پس وى را باز گردانند و ببهشت برند و در آيه دليل است بر تحريم اقدام بر آنچه خوف نفس باشد در آن و بر عدم جواز امر بمعروف نزد خوف زيرا كه در آن القاى نفس است بتهلكه و نيز در آن دليل است بر جواز صلح با كفار و بغات هر گاه امام خايف باشد بر نفس خود يا بر مسلمانان مانند فعل پيغمبر ص در عام حديبيه و أمير المؤمنين ع در صفين و امام حسن ع نيز با معويه صلح فرمودند در وقتى كه امر او متشتت شد و خايف شد بر نفس خود و شيعيان خود اگر كسى معارضه نمايد بقضيه امام حسين ع جواب از اين به دو وجه است يكى اينكه ظن او آن بود كه او را مقتول نسازند به جهت مكانت و مرتبه او از رسول خدا دوم آنكه ظن غالب او آن بود كه اگر با ايشان قتال كند و اگر نكند كه ابن زياد او را خواهد كشت هم چنان كه مسلم را كه ابن عم او بود بكشت و قتل با عز نفس و جهاد اهون بود بر او و بدانكه چون حق تعالى حكم جهاد فرمود در عقب آن بيان فرض حج و عمره مىكند بر عباد كه از اعظم اركان اسلام است بعد از جهاد و ميفرمايد كه * ( وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ ) * و تمام كنيد حج و عمره را يعنى مناسك و حدود و فرايض و آداب آن را بتمامى بجاى آريد