كه حكم بنا حق كنند پس بندگان را نهى كرد از آنكه رفع حكومت بايشان نمايند بر سبيل رشوه تا حاكم براى مرتشى حكم كند و فريق بمعنى طايفه است از مال كه از آن منقطع سازند و استعمال آن در مال براى آنست كه مال عرب بيشتر شتر و گاو و گوسفند است و ساير چهار پاى و لهذا اطلاق وادى بر آن شده در حديث نبوى كه لو كان لابن آدم واديان من مال لا تبغى اليهما ثالثا لا يملأ جوف ابن آدم الا التراب و يتوب اللَّه على من تاب يعنى هر كه او را دو رود خانه از مال باشد او طلب ثالث آن خواهد كرد و دل آدم را پر نميسازد مگر خاك و حقتعالى قبول توبه آن كسى كند كه به او باز گردد و تائب و نادم شود و صاحب كنز نيز معنى آيه را به اين تنزيل فرموده و گفته كه اين آيه كريمه دلالت مىكند بر نهى از دو چيز يكى نهى از اكل اموال بسببى باطل و غير مشروع اگر گويند حق تعالى اضافهء اموال بمخاطب فرموده پس چگونه مخاطب ظالم باشد با كل آن چه مال هر كس به صاحبش حلال است و هيچ حلال باطل نيست گوئيم اين مجاز است از باب اطلاق كل بر بعض و مراد اينست كه ( لا ياكل بعضكم مال بعض بالباطل ) يعنى مخوريد مال يكديگر را بباطل چون نهب و سرقت و تزوير و غير ذلك دوم تدلوا اى لا تدلوا و حذف لا به جهت اعتماد است بر عاطف و معنى آنست كه ( لا تعطوا الحكام اموالكم ليحكموا لكم ) مدهيد بحكام مالهاى خود را تا براى شما حكم كنند و اين مستعار است از قول عرب ( ادلى دلوه اذا ارسلها و الرشوة ترسل الى الحاكم ) يعنى ارسال رشوه كرد بحكام مانند ارسال دلو در چاه و قوله لتاكلوا علت غائيه ادلى است و قوله فريقا بمعنى آنست كه ( طائفة من اموال الناس بالاثم ) و مراد باثم ظلم است كه سبب اثم است و واو در * ( وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ) * حال است اى ( و الحال انكم تعلمون انها باطلة ) و قيد حكم بعلم به جهت آنست كه تكليف مشروط است بعلم و بعد از آن بيان حكمى ديگر از احكام شرع مىكند بقوله * ( يَسْئَلُونَكَ ) * سؤال ميكنند ترا اى محمد ص * ( عَنِ الأَهِلَّةِ ) * از ماههاى نو مرويست كه معاذ جبل و ثعلبه كه از اعيان انصار بودند پرسيدند كه سبب چيست كه گاه گاه جرم ماه باريك مينمايد مانند ريسمانى و بعد از آن بمرور ايام زياده مىشود تا آنكه تمام ميگردد و ديگر باره روى بتناقص مينهد تا باز بمرتبهء اولى ميرسد و چون حقتعالى ميدانست بعلم ازلى كه فهم ايشان قاصر است از دانستن حكمت نقصان و كمال ماه از اين جهت جواب در معرفت فايدهء آن فرستاد كه * ( قُلْ هِيَ ) * بگو اى محمد كه هلالها * ( مَواقِيتُ ) * نشانهاى وقتها است * ( لِلنَّاسِ ) * براى مردمان در مزد مزدوران وعده زنان و مدت حمل ايشان و مدت رضاع و فصال و آجال ديون و تحقيق شروط * ( وَالْحَجِّ ) * و علامات اوقاتست براى حج كه موسم را بدان بدانند مراد آنست كه معالم عبادات موقت است كه اوقات آنها بدان شناخته