بفساد صوم مىكند با وجوب قضاء فقط و اگر فجر فجاة ظاهر گردد و مجامع نزع نكند و مكث نمايد بمنزلهء كسى باشد كه در روز مجامع باشد يعنى قضا و كفاره بر او واجب گردد و اگر جاهل باشد بطلوع فجر قضا بر او لازم است دون كفاره و اگر عالم بوده باشد قضا و كفاره بر او واجب است و ابو حنيفه گفته كه كفاره بر او واجب نيست و دليل او اينست كه صوم او منعقد نشده پس جماع مفسد صوم منعقد نشده باشد و كفاره لازم نباشد و ما جواب مىگوييم كه صوم او بنية متقدمه منعقد شده پس جماع وارد شده باشد بر صوم منعقد و اين مطلوبست سيم آنكه * ( عَلِمَ اللَّه أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتابَ عَلَيْكُمْ ) * بيان نعمت و احسان او سبحانه است و رفع حرج در مستقبل چهارم آنكه * ( فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ ) * نزد بعضى مراد به آن جماع است فقط و نزد بعضى جماع است و مقدمات آن از لمس و قبله و غير آن و اصل مباشرة الصاق بشره است ببشره و بعد از آن مكنى به شده از جماع گاهى و از مقدمات آن گاهى ديگر و اين نسخ سنتست بكتاب و نسخ شيء باسهل از آن و قوله * ( وَابْتَغُوا ما كَتَبَ اللَّه لَكُمْ ) * مراد طلب ولد است كه غرض اهم است نزد شارع و نزد بعضى طلب آنچه حقتعالى حلال گردانيده نه طلب حرام و قول اول اكثر و اشهر است ميان مفسرين پنجم * ( وَكُلُوا وَاشْرَبُوا ) * الى آخر از باب آن چيزيست كه مخصوص است بمتصل و آن حتى يتبين است كه اينجا براى غايتست و در اين خلاف است كه حتى راجع بجميع امور متقدمه است يا با خيره شافعى بر اولست و ابو حنيفه و محققان از ما بر ثانى و نزد علم الهدى ره صلاحيت كل و بعض هر دو دارد و متفرع مىشود اباحهء جماع تا به فجر پس غسل بعد فجر باشد بر قول شافعى و طهارت شرط صوم نباشد و نيز دلالت كند بر جواز نيت در روز زيرا كه هر گاه مباح باشد مباشرت و اكل تا به فجر پس ابتداء صوم بعد از آن باشد و صوم مجرد امساك نيست بلكه با نيت است پس امر بايقاع نيت بعد از فجر باشد و در اين نظر است زيرا كه اگر چنين باشد وجوب نيت بعد از فجر باشد نه قبل و حال آنكه خلاف اجماع است و ديگر آنكه نيت صوم عبارتست از قصد بصوم و قصد شىء متقدم بر آن شىء است و ابتداء آن از فجر پس نيت قبل از آن بايد كرد و نيز لازم مىآيد وقوع جزء صوم بدون نيت و اين باطل است و بنا بر قول ما راجع به * ( كُلُوا وَاشْرَبُوا ) * است و حكم مباشرت مخصوص خواهد بود بدليل خارج از احاديث صحيحه و روايات وثيقه ششم خيط ابيض فجر ثانيست كه معترض است در افق مانند خيط ممدود و خيط اسود آن چيزيست كه ممتد باشد با فجر ثانى از ظلمت شب و اين هر دو مستعار نيستند به جهت ذكر من الفجر چه از شروط استعاره آنست كه مستعار منه نسيا منسيا باشد و رواية سهل ساعدى اگر صحيح باشد پس در آيه دليل است بر جواز تأخير بيان از وقت خطاب و اين مذهب اشاعره است و ابو الحسن بصرى منع كرده به اينكه خطاب بما لا يفهم منه المراد عبث است و قبيح و از حكيم صادر نميشود و در اين