دينار سرخ بود و راتب مطبخش هر روز ششصد من نان و صد و بيست من گوشت به وزن قزوين بود و با وجود چنين نعمت وافر و خرج فراوان لباس فاخر نپوشيدى . وفات او در سنهء اربع و ثمانين و اربعمائه . ازو يك دختر ماند . اين همه املاك و اسباب در دست او تلف شد و او بعد از آنكه به قوت محتاج شد و مردم در حق او بتصدق انعام كردند ، در گذشت . بر ارباب ثروت و اصحاب نعمت واجب است امثال اين حكايات در نظر آوردن و باسباب دنياء دنى غره نبودن و در توشهء راه عقبى كوشيدن . بيت بمال غره مباش و بزندگانى شاد * كه مال آب [1] روان است و زندگانى باد [2] [ بعد از او عماد الدوله بوزان بن الفقشت غلامزادهء سلطان ملكشاه سلجوقى والى قزوين شد . پس از او پسرش الفقشت متصدى آن شغل بود و ايشان پنجاه و يك سال حاكم بودند و چون بيشتر اوقات بملازمت سلاطين مشغول بودندى ، مملوكشان زاهد خمارتاش كفيل مهمات قزوين بود . او را در قزوين و در مكه [3] ، هم جهت قزوينيان آثار خير بسيار است . وفات زاهد خمارتاش سنهء ثلاثين و خمسمائه [4] . چون زاهد خمارتاش تائب شد و ترك اشغال ديوانى كرد ، عيسى نصرانى پيشكار ايشان بود . چون الفقشت بن بوزان در گذشت ، ائمهء قزوين بدار الخلافه رفتند و التماس والى كردند . مقتفى خليفه ، غلام خود يرنقش باز دار را بحكومت و ايالت قزوين فرستاد ، در سنهء خمس و ثلاثين و خمسمائه . او و فرزندانش صد و شانزده سال حاكم بودند . املاك و اسباب فراوان بر ايشان جمع شد . آخرين ايشان ملك ناصر الدين [5] بن مظفر الدين الب ارغو بن يرنقش باز دار بود ] [6] چون نوبت دولت [7] مغول رسيد ، به حكم يرليغ منگوقاآن ، ملك سعيد
[1] - ب : گنج [2] - ب : زندگى بر باد [3] - ر : و هم در مكه [4] - ر ، م : ثلاث و خمسمائه [5] - در هر دو نسخهء سفيد گذاشته شده [6] - قسمت بين دو قلاب در نسخهء ب نيست . در نسخهء ق ، ف : ناصر الدين بن مظفر الدين الب ارغون بن يرنقش [7] - ف ، ب ، م ، ر : چون دولت بدور مغول .