بود و چون جاى حجاج به يزيد بن مهلب دادند و بعد ازو به قتيبة بن مسلم و بعد از او به نصر بن سيار ، كسان ايشان ولاة قزوين بودند و چون دولت به بنى عباس رسيد و وزارت به برامكه مفوض [1] شد ، عراق عجم و خراسان بديشان مخصوص بود و بعد از ايشان به على بن عيسى بن ماهان و بعد از او بطاهريان تعلق گرفت ، همچنين والى از قبل ايشان بودى و هر چند گاهى يكى آمدى و ذكر تمامت تطويلى دارد چون نوبت خلافت به معتصم بن هارون الرشيد رسيد ، حال تغلب ديالمه و تسلط ايشان بر قزوين بسمع او رسانيدند گفت اهم مهمات ما تدارك اين قضيه است كه ديلمان بدترين و محيلترين و دليرترين دشمنان مااند [2] . اگر ايشان قزوين را مسخر كنند ، نه بس دير ، زود باشد كه از زير سرير [3] من سر بر آورند . به جهت التفات خاطر [4] باحوال آن بقعه ، آن را از تصرف حكام عراق و خراسان مفروز كرد و چهاردهم پدرم ، فخر الدوله ابو منصور كوفى ، از تخم حر بن يزيد رياحى ، را بامارت لشكر و ايالت بدين ثغر فرستاد ، در سنهء ثلاث و عشرين و مأتين . او و فرزندان او كه همه را فخر الدوله [5] لقب بود و نام و كنيت متفاوت ، قرب دويست سال بدان قيام نمودند . در اول بيست و هشت سال به حكم خلفا حاكم بودند . چون الداعى الى الحق حسن بن زيد الباقرى ، در سنهء احدى و خمسين و مأتين بر اكثر عراق عجم مسلط شد ، دو سال بفرمان او [6] بودند . چون موسى بن بوقا به حكم معتز خليفه او را ازين ملك دور كرد ، سى و هشت سال به حكم خلفا والى بودند . چون سامانيان باقريان [7] و بنى ليث را بر انداختند و بر طبرستان و مازندران و بعضى عراق نيز مستولى شدند ، دو سال الياس بن احمد سامانى والى بود و در سنهء اربع و تسعين و مأتين ، باز به حكم خلفا ، ايالت بدوازدهم پدرم فخر الدوله ابو على تعلق گرفت بيست و هفت سال حكم كرد . چون ديالمه در سنهء احدى و عشرين و ثلاثمائة بر اكثر ايران پادشاه شدند ، صد سال در عهد ايشان حاكم
[1] - ب ف : تفويض رفت [2] - ر : مايند [3] - م : سر من [4] - ر : خاطره باحوال [5] - ب : فخر الدوله ابو منصور [6] - ر : بفرمان او حاكم [7] - مقصود علويان طبرستان است .