بجبايت [1] از اهل قزوين هزار هزار [2] و دويست هزار درم بستد و آن را مال التأديب نام نهاد . اسماعيل بن عباد الصاحب چند كرت بقزوين رسيده است و آنجا تعلقات داشته . سلطان طغرلبيك سلجوقى بوقت فتح بلاد بقزوين رسيد و مسخر كرد . سلطان ملكشاه بوقت مطالعهء ولايات بقزوين رسيد [3] . چون ايشان را از دست ملاحده منزعج يافت ، غلامزادهء خود را ، عماد الدوله بوزان بن الفقشت را ، حاكم آنجا كرد و فرمود كه خانه و تعلقات آنجا دارد تا اهتمامش به حال آنجا بيشتر باشد . سلطان محمد بن ملكشاه بوقت تنازع با برادرش بركيارق بقزوين آمد . [ سلطان طغرل بن محمد بوقت [4] بقزوين رسيد و برادرش سلطان مسعود ، بوقت استخلاص قلاع ملاحده ، بقزوين آمد و فتح ناكرده بازگشت . برادرزاده اش [5] ] سلطان ارسلان بن طغرل بكرات بقزوين آمد و مدتى در قزوين بود تا قلعهء قاهره را از ملحدان پاك كرد و به ارسلان گشا موسوم كرد [6] . پسرش سلطان طغرل بكرات بقزوين آمد ، در وقت تنازع با قتلغ اينانج و قزلارسلان و غيرهما . خوارزمشاه تكش [7] بوقت قلع ديلمان بقزوين آمد . پسرش سلطان محمد بوقت انهزام از مغول بقزوين آمد و به خانه عز الدين كريمان [8] بكوچهء نو نزول كرد و اهل قزوين او را بجزائر دريا [9] رهنمونى كردند . او از اكابر قزوين پرسيد چرا سرسراها چنين فراخ مىسازيد . گفتند از بهر آن [10] كه زنان ما آفتاب آن بينند كه از سرسرا [11] در آيد و تماشاى باغ و بستان ايشان اين خانه باشد تا يكباره محبوس نباشند . اتابك سعد بن زنگى سلغرى بوقت آنكه از خوارزمشاه خلاص شد [12]
[1] - نسخ : جنايت . صحيح جنايت است به معناى تاوان و غرامت و جريمه [2] - ب : قدر هزار . . . [3] - م : آمد [4] - در نسخهء م سفيد گذاشته شده - ر : بوقت خراسان بقزوين رسيد ( ؟ ) - ق : سلطان طغرل بن محمد و برادر سلطان محمد سلجوقى بوقت استخلاص قلاع ملاحده . . . [5] - ب ، قسمت بين دو قلاب را فاقد است [6] - ب : گردانيد - ر : گشت [7] - ر : تكشخان [8] - ر : كريم خان [9] - م ، ر : بچراغ بر در بازار [10] - نسخ : زيرا كه [11] - ق : سرسراها - م : سرسراهاى خانه - ب : سرخانه [12] - ق : يافت .