ابو بكر طاهران ابهرى [1] در سنهء ثمان و عشرين و ثلاثمائة بقزوين آمد . عبد الله مبارك بقزوين آمد و وعظ گفت فضيل عياض در وقت سلوك بقزوين آمد يحيى بن معاذ رازى بقزوين آمد و در خانهء سندول [2] نزول كرد و وعظ گفت و رقص و سماع كرد . ] [3] و من الملوك و الوزراء فضل بن يحيى برمكى جهت قضيهء يحيى بن عبد الله بقزوين آمد و او را از دست ديلمان بيرون آورد و ببغداد برد . [ [4] محمد بن اليمانى وزير عراق و خواجهء بسيار خير بود . سعى در كار منشورى كه هارون الرشيد داد او كرد . هارون الرشيد چند بدره زر به دو داد تا بر فقراء قزوين صرف كند . اعتقاد اهل قزوين در آن وقت بمرتبهاى بود كه نه آنكه جهت خود قبول مىكردند ، بامانت نيز در خانهء خود راه نميدادند و ميگفتند مال سلطان را در خانهء ما جا نبود . چند شبانروز به ناهكياره [5] ( ؟ ) بر سر راه افتاده بود و هيچكس به آن التفات نميكرد . تا ائمهء اسلام اتفاق كردند و بدان مستغلات خريدند و وقف كردند . داخل وقف رشيدى است . ] [6] اسماعيل بن احمد سامانى در طلب محمد بن هارون به ظاهر قزوين نزول كرد . وقت حصاد [7] بود . با وجود آنكه قطعا يك آدمى از لشكر او در هيچ خرمن و باغ نمىرفت و هيچ چيز بى بها نمىستدند ، از ارباب ضياع استحلال مىخواستند . الياس برادر اسماعيل سامانى در سنهء ثلاث و تسعين و مأتين والى قزوين بود . ابن العميد ابو الفتح على بن محمد بن حسين وزير ركن الدوله ، در سنهء ثمان و خمسين و ثلاثمائة ، جهت فتنهاى كه واقع شده بود ، بقزوين آمد و
[1] - ق : ابو طاهر ابهرى ( رك . نفحات 185 ) [2] - جعفر بن محمد [ بن ؟ ] عبد الجبار همدانى معروف به سندول . تاريخ رافعى بنقل از كتاب « مينودر » ص 60 [3] - قسمت بين دو قلاب در نسخهء ب نيست [4] - در نسخ ف ، م ، ر سفيد گذاشته - ر : بن - نسخه ب قسمت بين دو قلاب را فاقد است . [5] - ر : ناكباره [6] - ب ندارد [7] - ب : حصار