كردند و بعد از مراجعت مسلمانان ، با سر ضلالت و گبرى رفتند . لشكرى ديگر از اسلام در صحبت عبد الرحمن الحارثى بيامدند و آن را مسخر كردند و هم در عهد حضرت امير المؤمنين عمر رضى الله عنه قزوينيان اين نوبت اسلام را بصدق قبول كردند و در كار دين اسلام و طاعت مبالغت عظيم نمودند و درجهء عالى يافتند . چون مذاهب پيدا شد ، اندكى حنفى و شيعى شدند و هر دو قوم در محلت دستجردند و ديگر محلات [ شافعى مذهبند [1] ] و معدودى چند از جهودان در آنجااند و هيچ ملت و مذهب ديگر نيست . شهر قزوين و ناحيت قاقزان [2] عشرى است و ناحيت دشتبى خراجى و نواحى دشتبى و قاقزان عروة ابن زيد الخيل طائى فتح كرده است ، در زمان خلافت امير المؤمنين عمر رضى الله عنه . فصل پنجم از باب ششم در ذكر نواحى و رودخانه ها و قنوات و مساجد و مقابر آنجا اما نواحى چون هارون الرشيد قزوين را شهر مىساخت ، بشاريات و بعضى از دشتبى كه داخل همدان بود و ناحيت ابهر رود و [ وولانمرز [3] ] و بعضى از قاقزان كه داخل ابهر بود از آن ولايت مفروز كرد ، و جهت آنكه در صحراى قزوين افتاده ، داخل قزوين گردانيد [4] [ و قزوين كورهاى [5] شد . بعد از هارون الرشيد حكام اين ولايت آن مواضع با تصرف خود گرفتند . چون موسى بن بوقا باروى قزوين بساخت ، مردم را از اطراف بياورد و در محلات آنجا ساكن كرد و آن شهرى [6] معظم شد . اين نواحى باز داخل قزوين گردانيد و ناحيت زهرا و قهپايه و [7] مرضى ( ؟ ) از رى و خرقانين و خرود سفلى از همدان و طالقان و ناحيت سفح و قصر البراذين و پشكل دره از ديلمان مفروز كرد و داخل قزوين گردانيد . و بعد از آن بار ديگر حكام آن ولايات تنازع مىكردند . ابو مالك بن حنظلة بن خالد التميمى كه از اكابر آن زمان بود و مقيم ولايت قزوين بود و در حضرت خلفا صاحب حرمت ،
[1] - م : شافعى مطلبى رضى الله عنهاند و مذهب او اختيار كردند [2] - ب ، ر : قاقران - هم اكنون نيز دهستان قاقزان باقى است و شامل 146 ده ( رك : اسامى دهات كشور ج 1 ص 143 ) [3] - ب ، ندارد - ر : در انمرر - ف : رامند . جائى بدين اسم نيافتم مگر ديهى بنام « ولامدر » از دهستان كوهپايه ( رك : اسامى دهات كشور ص 145 ) [4] - از اينجا تا آخر فصل در نسخهء ب نيست [5] - ر : كوره [6] - ر : شهر [7] - ر : مرجى - ف : مرصى .