در محلت جوسق جهت خود عمارت عالى ساخت و اكنون آن عمارت را اثر نيست . اما آن موضع را صاحبآباد خوانند . بعد از اين بسى و هشت سال ، بسبب جنگى كه ميان سالار ابراهيم [1] مرزبان با اهل شهر بود ، خرابى ببارو راه يافت و امير شريف [2] ابو على جعفرى ، در سنهء احدى عشر و اربعمائه ، آن را مرمت كرد . بعد ازين به صد و شصت و يك سال ، وزير سلطان ارسلان سلجوقى ، صاحب سعيد صدر الدين محمد بن عبد الله بن عبد الرحيم بن مالك خزاعى ، در سنهء اثنى و سبعين و خمسمائه آن را تجديد عمارت كرد و روى بارو بآجر بر آورد و شرفه از آجر بساخت و متولى درين عمارت امام سعيد جمال الدين بابويه رافعى رحمة الله عليه بود . در فترت مغول آن بارو خراب شد و اكنون از آن اطلال باقى است . تا توفيق آن خير حق سبحانه و تعالى كرا خواهد داد . [3] [ ان شاء الله [4] ] فصل چهارم از باب ششم در ذكر فتح و اسلام اهل آن بقعه در كتاب البلدان مذكور است كه قزوين براء بن عازب و زيد الخيل [5] الطائى فتح كردند ، در زمان امير المؤمنين عمر بن الخطاب رضى الله عنه و در آن وقت حصار شهرستان شاپورى بود . مردم آنجا با مسلمانان جنگ مىكردند [ بعد از محاربات مسلمانان پيغام فرستادند كه مسلمان شويد يا جزيت قبول كنيد [6] ] ايشان بر سر بارو بآواز بلند گفتند [7] : نه مسلمان بيم و نه گزيت دهيم * بشى او مكه شى كاما برهيم [8] مسلمانان راه آوردنى بر ايشان ببستند . ايشان به صلح در آمدند و اظهار مسلمانى
[1] - يعنى ابراهيم بن مرزبان بن اسماعيل بن وهسودان ديلمى ( رك ابن الاثير ص 263 جلد نهم ) [2] - م : شريف [3] - م فقط [4] - ر فقط [5] - ر ، ب : زيد بن الجبل و آن اشتباه است . اسد الغابه : زيد بن مهلهل بن زيد . . . و اسمه سودان بن عمرو بن غوث الطائى النبهانى المعروف بزيد الخيل و كان من المؤلفة قلوبهم و سماه النبى ( ص ) زيد الخير ( جلد دوم ص 24 ) [6] - ب : تا جزيه قبول كنند [7] - ب : مىگفتند [8] - شعر در نسخهء ب نيست - ر : نه مسلمان مىشويم و نه جزيه مىدهيم . لسين اومكه سين كه اما برهيم .