اكنون قلندرخانه است نزول كرد . اتفاقا وزيرش و جمعى امرا كه از بيم قيصر گريخته بودند ، در كوهها و رودخانه ها بودند ، به دو پيوستند و با او بجنگ قيصر رفتند و مظفر شدند . شاپور ذو الاكتاف ، چون بپادشاهى رسيد ، زمين قزوين بر خود مبارك دانست . فرمود كه آنجا شهرى بسازند . معماران بعمارت مشغول شدند . ديلمان مزاحم ايشان بودند . هر چه ايشان بروز مىساختند ، ديلمان بشب خراب مىكردند . معماران حال به حضرت شاپور انها كردند . شاپور بدفع اعراب و ديگر طامعان ملك مشغول بود . با كار ديلمان نمىپرداخت . جواب فرستاد كه ديلمان را بمال مشغول كنيد [1] و شهر بسازيد . چنين [2] كردند و شهرستان بساختند . آغاز عمارت آن در ماه ايار بود ، سنهء ثلاث و ستين و اربعمائه اسكندرى ، بطالع جوزا . از تاريخ بناء آن تا اكنون يك هزار و صد و هفتاد و هشت سال شمسى است . جمعى از لشكريان شاپور جهت دفع شر ديلمان در آنجا ساكن شدند . چون شاپور دفع طامعان ملك كرد ، بجنگ ديلمان آمد و تا كنار درياى خزر برفت و قتل عام كرد و بر هيچ ديلم ابقا نكرد و هر چه بغارت لشكر او از آن ولايت برده بودند بعضى بسوخت و بعضى در زير خاك كرد و از بردن آن عار داشت . ميان ديلمان و مقيمان آن حصار ، از آن وقت باز ، خصومت قائم شد . چون رايات اسلام باقطار و افاق جهان برسيد و مردم شهرستان قزوين بشرف اسلام مشرف شدند ، در زمان خلافت امير المؤمنين عثمان رضى الله عنه ، وليد بن عقبه كه والى عراقين بود ، سعيد بن العاص الاموى را بدين ثغر [3] فرستاد و آن حصار را شهرى ساخت و تمامت [ مردم را در آنجا ساكن [4] ] گردانيد . چون دولت خلافت به هادى موسى بن مهدى عباسى رسيد ، او شهرستان ديگر در جنب آن بساخت و مدينهء موسى نام كرد و اتباع خود را در آنجا ساكن گردانيد و آن شهرستان اكنون داخل محلهء دزج و جوسق است و
[1] - م : گردانيد [2] - ب : همچنين [3] - به معناى مرز و سر حد و اصطلاحا به معناى نقطهاى از متصرفات اسلامى كه با كفار مجاور باشد و چون مردم ديلم سالها با مسلمانان در نزاع بودند ، قزوين كه در مجاورت منطقه ديلم بود ، ثغر خوانده مىشد [4] - ف : تمامت بمردم مسكون گردانيد .