* ( يسكنون بلدة يقال لها قزوين يأتون يوم القيامة و اوداجهم تقطر دما يحبهم الله و يحبونه . يفتح لهم ثمانية ابواب الجنة فيقال لهم ادخلوا من ايها شئتم . ) * ترجمه هيچ قومى نيستند [ نزد خداى تعالى [1] ] دوستر از آن قوم كه حافظان قران باشند و مداومت نمايند بر تجارتى كه خدا فرموده و سبب رستگارى ايشان باشد از عذاب اليم . غزا كنند و مشغول باشند به خواندن قرآن و شمشير را در جهاد كار فرمايند و ساكنند در شهرى كه آن را قزوين خوانند . ايشان را چون حشر كنند ، از رگ گردن ايشان خون چكد از جراحتى كه از [2] غزا بر ايشان بوده . خدا ايشان را دوست دارد و ايشان خدا را دوست دارند . بگشايند هشت در بهشت بديشان و گويند از هر در كه خواهيد در رويد [3] الثامن * ( عن ابى بن كعب رضى الله عنه قال : قال رسول الله صلى الله عليه و سلم اخبرنى انه يكون فى آخر الزمان قوم بقزوين يضيء نورهم للشهداء كما يضيء الشمس لاهل الدنيا . ) * ترجمه آگاهى دادند مرا كه در آخر الزمان ، در شهر قزوين ، قومى باشند كه نور ايشان تابان باشد شهدا را چنان كه آفتاب اهل دنيا را . يعنى نور ايشان تابان باشد شهداء غير ايشان را از بهر رفعت مكان ايشان يا خود نور ايشان روشنى دهندهء شهدا باشد در ميان ايشان . التاسع * ( عن انس بن مالك رضى الله عنه قال قال : رسول الله صلى الله عليه و سلم ستفتح عليكم الافاق و تفتح عليكم مدينة يقال لها قزوين . من رابط فيها اربعين صباحا كان له فى الجنة عمود من ذهب على رأسه قبة من ياقوت حمراء على رأسها سبعون الف مصراع على كل باب منها زوجة من الحور العين . ) * ترجمه گشاده شود آفاق بر شما و گشاده شود بر شما شهرى نامش قزوين . هر كه چهل صباح در وى مقام كند ، از بهر جهاد و عبادت ، از بهر او عمودى در بهشت بسازند از زر سرخ
[1] - ق : خداى را [2] - م : از [3] - ر : در بهشت رويد .