كركوى [1] خطا كرد بچوگانش زن * ور اسب خطا كرد به من بخش او را سلطان اسب بمعزى بخشيد . بر اسب سوار شد و گفت : شعر رفتم بر اسب تا بزارش [2] بكشم * گفتا كه نخست بشنو اين عذر خوشم نه گاو زمينم كه جهان برگيرم * نه چرخ [3] چهارمم كه خورشيد كشم مباركشاه [4] غورى مداح سلطان غياث الدين غورى بود . مدخل [ نجوم [5] منظوم ] از منشآت اوست [6] . مجير الدين بيلقانى معاصر [7] . اشعار خوب دارد بتخصيص سوگند نامه [ كه بى نظير گفته است [8] ] . مجد الدين [9] همگر يزدى است و از ندماى خواجه بهاء الدين صاحبديوان جوينى بود [10] . [ از مضحكات او گويند زنى سال بر آمده داشت و در يزد مانده بود . در پى او باصفهان آمد . شاگردى او را گفت مژده كه خاتون به خانه فرود آمد . همگر گفت [ مژده در آن بودى كه خانه ] [11] بر خاتون فرود آمدى . اين سخن بزنش رسانيدند . چون شوهر را ديد عتاب كرد و گفت خواجه پيش از من و تو ليل و نهارى بودست . همگر گفت پيش از من بلى ، اما حاشا كه پيش از تو ليل و نهارى بوده باشد . اهل كاشان اين ابيات در باب شعر انورى و ظهير به دو فرستادند [ و ترجيح [12] يك طرف طلبيدند . [13] ]
[1] - ر : گوى گنه [2] - ب : بجرمش [3] - م ، ب : يا [4] - ر : مبارك [5] - ب : منظوم - م : منظوم نجوم [6] - شرح حالش در نسخهء ق نيست [7] - م ، ر [8] - ب : كه گفته شاهد آن است . [9] - ب : محمد همگر [10] - نسخهء ب تا اينجا بيشتر ندارد [11] - م : كاش خانه - ر : مژده آن . . . [12] - ر : رجحان [13] - ق ، ف ندارد .