لا جرم داراى گيتى پشهاى را نصب كرد * تا كند با او يكى ساعت مصاف و داورى پشه چون بى اعتضاد نيزه و عون سپر * يافت از تأييد حق بر كشتن او قادرى قابض ارواح را فرمان رسيد از كردگار * كاى هماى جانستان در ذروهء نيلوفرى خيز تا جان هوسپروردهء آن خاكسار * از پى آرايش دوزخ سوى مالك برى اين بلا دانى به نمرود از چه معنى مىرسيد * با تو گويم گر مرا از اهل تهمت نشمرى ايزدش هر لحظه مىفرمود تعذيبى دگر * تا چرا آورد بيرون رسم كركسپرورى كوتوال و هو محمود بن [1] خراسانى در حيات است . سخنان نيك دارد . معزى و هو [2] . مداح سلطان سنجر سلجوقى بود و به دو منسوب است و امير الشعراى [3] آن زمان بود . اشعار نيكو دارد . سلطان سنجر در ميدان [ گوى باختى [4] ] . اسب سلطان خطا كرد . معزى گفت : شعر شاها ادبى كن فرس بدخو را * كاسيب [5] رسانيد رخ نيكو را
[1] - نسخ م ، ر چنين است . در نسخ ب ، ق شرح حال او نيامده [2] - چنين است در نسخ م ، ر ، ق - نام او را محمد بن عبد الملك نيشابورى نوشتهاند و تخلص او از لقب ملكشاه كه معز الدين بوده اقتباس شده است . براى اطلاع بيشتر بر احوال او رجوع شود بمجمع الفصحا جلد اول و تذكرهء دولتشاه و مقدمهء ديوان چاپى او باهتمام مرحوم عباس اقبال آشتيانى و حواشى قزوينى بر چهار مقالهء نظامى عروضى [3] - ق : امير شعراى [4] - ق ، ب ، ف : گوى باختن بود - ر : در گوى باختن از اسب خطا كرد [5] - ق ، ر ، ف : كو چشم - ب : گر چشم .