شعر اعرف الفرق بين دال و ذال * و هى اصل فى الفارسية معظم كل ما قبله سكون بلا « واى » * فدال و ما سواه بمعجم عراقى و هو فخر الدين بن ابراهيم بن بوذرجمهر بن عبد الغفار الجوالقى ، از ديه كومجان [1] ، بولايت اعلم همدان . در سنهء ست و ثمانين و ستمائة بجبل الصالحين شام در گذشت . اشعار محققانه دارد . ديوانش مشهور است . عنصرى و هو در حضرت سلطان محمود بن سبكتكين رحمة الله عليه امير الشعراء بود . چون فردوسى از طوس گريخته بغزنين آمد ، عنصرى و فرخى و عسجدى بتفرج صحرا بيرون رفته بودند و بر كنار آبى نشسته . چون فردوسى را از دور بديدند كه آهنگ ايشان داشت ، هر يك مصراعى گفتند كه قافيهء چهارم نداشت و از فردوسى مصراع چهارم خواستند [ كه تا چون نداند [2] ] گرانى ببرد . عنصرى گفت : چون روى تو خورشيد نباشد روشن فرخى گفت : همرنگ رخت گل نبود در گلشن عسجدى گفت : مژگانت همى گذر كند از جوشن فردوسى گفت : مانند سنان گيو در جنگ پشن و اين حكايت مشهور است كه بدين سبب ايشان راه در گاه سلطان بر فردوسى ببستند تا او را بخت يارى كرد و به حضرت سلطان رسيد و كار نظم شاهنامه به دو مفوض شد . از اشعار عنصرى است : اى دريغا كزين منور جاى * زير تارى مغاك بايد شد پاك نا كرده تن ز گرد گناه * پيش يزدان پاك بايد شد
[1] - م : كومحال - ب : كونجان - ر : كومجال - ق : لومحان [2] - ب : تا چون نداند گفت - ق : تا چون نتواند گفت .