responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ گزيده نویسنده : حمد الله مستوفي قزويني    جلد : 1  صفحه : 739


با چنين خاطرى چو آتش و آب * باد پيمود و خاك بايد شد [ گويند شبى سلطان محمود از پى عنصرى بفرستاد و او بشرب مشغول بود .
گفت سلطان را بندگى برسان و بگو كه بدولت تو بعشرت مشغوليم . بامداد به حضرت آيم . سلطان بفرمود تا او را در گليمى انداختند و چهار كس گوشهء گليم بر گرفتند و پيش سلطان آوردند . مست طافح بود . سلطان خواست كه امتحان كند . پيش رفت و گفت من كيستم . عنصرى فى الحال در بديهه گفت و بر خواند :
شعر تو آن شاهى كه اندر شرق و در غرب * جهود و گبر و ترسا و مسلمان همى گويند در تسبيح و تهليل * الهى عاقبت محمود گردان سلطان فرمود تا دهان او پر جواهر گردند ] [1] عسجدى و هو [2] عز الدين كرجى از قزوين است ، از قبيلهء كرجيان . اشعار خوب دارد و در جواب سراج الدين قمرى گفته است :
شعر گفتى كه گنه بنزد من سهل بود * اين نكته نگويد آنكه او اهل بود .
علم ازلى علت عصيان كردن * نزد عقلا ز غايت جهل بود بعهد ابقاخان در گذشت .
عز الدين همدانى معاصر [3] اشعار پهلوى خوب دارد . منها :



[1] - ازينجا تا آخر مطلب مربوط بعنصرى فقط در نسخهء م ديده مىشود .
[2] - به همين صورت تنها در نسخ م ، ق ديده مىشود . اما عسجدى را در كتب ، حكيم ابو نظر عبد العزيز بن منصور مروزى يا هراتى و وفاتش را در 432 هجرت نوشته‌اند . رجوع شود بمجلد چهارم قاموس الاعلام و جلد اول مجمع الفصحا و همچنين بتذكرة - الشعراء دولتشاه سمرقندى كه او را شاگرد عنصرى دانسته است .
[3] - ق ، م ، ر .

739

نام کتاب : تاريخ گزيده نویسنده : حمد الله مستوفي قزويني    جلد : 1  صفحه : 739
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست