responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ گزيده نویسنده : حمد الله مستوفي قزويني    جلد : 1  صفحه : 728


سلموا يا قوم بل صلوا على صدر الامين * مصطفى ما جاء الا رحمة للعالمين چون بدين بيت رسيد :
لاف فرزندى نيارم زد [ ولى در خدمتت [1] ] * مدحتى [2] گفتم ز حضرت خلعتى بيرون فرست دستى از قبه بيرون آمد با حله‌اى و گفت يا بنى خذ .
خيام و هو عمر بن ابراهيم . در اكثر علوم ، خاصه در نجوم ، سر آمد زمان خود بود و ملازم سلطان ملكشاه سلجوقى بود . رسايل خوب و اشعار نيكو دارد . منها :
هر ذره كه بر روى زمينى بودست * خورشيد رخى زهره جينى بودست گرد از رخ نازنين [3] بآزرم فشان * كان هم رخ خوب نازنينى بودست [ خيام در حالت مرض ، در وقت وفات گفته :
شعر خيام كه خيمهاى حكمت مىدوخت * در بوتهء غم فتاد و ناگاه بسوخت مقراض اجل طناب عمرش ببريد * دلال فلك برايگانش بفروخت ] [4] خاقانى و هو افضل الدين ابراهيم بن على النجار شروانى به تبريز در سنهء اثنى و ثمانين و خمسمائه در گذشت و بمقبرة الشعراء سرخاب مدفون شد . اشعار بى نظير و رسائل بى مانند دارد و بطمطراق طرز شعر او [5] تا غايت مانند او كس نگفته است [ و از [6] براى خواجه جمال الدين موصلى مدحى گفت و ببغداد پيش او فرستاد . آن خواجه جهت او يك خروار زر سفيد فرستاد . چون پيش خاقانى آوردند ، خاقانى تصور زر سرخ كرد . چون معلوم كرد كه سفيدست گفت باز پس بريد و بگوييد كه مدحى كه گفته‌ام بازستانند



[1] - ق : درين حضرت - ر : بدين سيرت ولى - ب : در اين حضرت ولى
[2] - نسخ : خدمتى
[3] - ب ، ق : رخ آستين - م : رخ و آستين
[4] - فقط در نسخهء م
[5] - ر : تا غايت كسى به طرز شعر او شعر نگفت
[6] - ازينجا تا آخر مطلب مربوط به خاقانى فقط در نسخهء م ديده مىشود .

728

نام کتاب : تاريخ گزيده نویسنده : حمد الله مستوفي قزويني    جلد : 1  صفحه : 728
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست