شعر كيله امرؤ كمندان تاو مىدا * كو ز من وا بروشها لاو مىدا سنبلانش دول وارى همى كرد * نرگسانش جه سيبان آو مىدا واش به برده بدواشامه اج سر * گونه آيش بسو در تاو مىدا جمن چين آذرش آوى رهاى يار * ور نه جان منش اولاو مىدا سيد جمال الدين كاشى معاصر ابقاخان بود : اشعار جد و هزل نيكو دارد و ترجيعى در جواب سعدى شيرازى گفته است . مطلعش اينست : شعر من مستم و رند و لا ابالى * وين شيوه مراست لا يزالى با مشغلهء جهان چكارم [1] * مىخواهم و يار و جاى خالى خمخانه و كوى يار يك دل * هرگز نگذارم آن حوالى [2] خشت سرخم كنم ببالين * خاك در آن صنم نهالى [3] عشق است حرام بر تو اى دوست * گر هيچ نه در پى وصالى از عشق بتان خلاصه وصل است * باقى است [4] وساوس خيالى سعدى كه نشست و صبر مىكرد * بود از سر عجز و سست حالى [5] من اشرف ثانيم [6] نه صابر * وندر سرم اين هوس كه حالى برخيزم و دست يار گيرم * بى يار چرا قرار گيرم سيد حسن غزنوى معاصر سلطان بهرامشاه [7] غزنوى بود . اشعار خوب دارد ، گويند بوقت آنكه به زيارت رسول الله صلى الله عليه و سلم رفته بود . منعت آن حضرت ترجيع « سلموا يا قوم » گفته :
[1] - ب ، ق : چه شغلم [2] - بيت در نسخهء ب نيست . [3] - نهالى به معناى تشك هم اكنون نيز در دهات خراسان و يزد معمول و زنده است و عوام نهلى گويند . ر . ك : ايضا غياث اللغه . [4] - م : باقيش [5] - ر : دست خالى [6] - ب : ثابتم [7] - ب : سلجوقى غزنوى