اين اسبى كه در عين چوپالا و كنى اشجار ( ؟ ) * بشو خط معمار بخواندى مدرك اعمى ( ؟ ) ] قاضى بهاء الدين زنجانى [1] مداح خواجه شمس الدين صاحب ديوان جوينى بود . اصطلاحات تركان در شعر خوب نشاندى و قصيدهاى كه اين بيت مطلع آن است ، شاهد اين تقرير است : شعر اى كرده روح با لب لعل تو نوكرى * معشوق ازبكى و نگار هوجاورى [2] پور بهاء جامى مداح خواجه شمس الدين صاحبديوان جوينى و اكابر زمان بود . [ اشعار نيكو دارد ] [3] . ديوانش معروف است . بهاء الدين ساوجى در حياتست . سخنان نيكو دارد و اين ضعيف را به چند قطعه و قصيده مشرف فرموده . [4] جمال الدين عبد الرزاق پدر كمال الدين اسماعيل اصفهانى است . سخنان نيكو دارد [ منها : شعر دو ديدهء من اگر خون شود ز غم شايد * مگر ز دست وى اين جان ناتوان بجهد چو دل بواسطهء ديدهء خون همى گريد * دريغ باشد اگر ديده رايگان بجهد ] [5]
[1] - ر : بهاء الدين خواجه شمس الدين . شرح حال اين شخص در نسخهء ب نيامده [2] - م : نگارين خاورى در تذكرة الشعراء دولتشاه چاپ آقاى محمد رمضانى : نگارى و چادرى . نسخه بدل : محبوب ارتكى و نگار هجاورى . تمام اين قصيده در تذكرهء دولتشاه آمده است و اين قصيده از لحاظ اشتمال بر لغات مغولى بسيار ارزنده مىباشد . [3] - ب ندارد [4] - شرح حالش در نسخهء ق نيست . [5] - شرح حال او در نسخهء ب نيست . در نسخهء ر بجاى قسمت بين دو قلاب چنين آمده : « و اين ترجيع در نعت پيغمبر از گفتهء اوست : اى از بر سدره شاهراهت * وى قبهء عرش تكيه گاهت اى طاق نهم رواق بالا * بشكسته ز گوشهء كلاهت هم عقل دويده در ركابت * هم شرع خزيده در پناهت اى چرخ كبود ژنده دلقى * در گردن پير خانقاهت مه طاسك گردن سمندت * شب طرهء پرچم سياهت جبريل مقيم آستانت * و افلاك حريم بارگاهت ايزد كه رقيب جان خرد كرد * نام تو رديف نام خود كرد ولى در ساير نسخ شعرى ازو نقل نشده است