responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ گزيده نویسنده : حمد الله مستوفي قزويني    جلد : 1  صفحه : 721


اوتايچ [1] ( ؟ ) [ زنجانى هم بدان زبان اشعار خوب دارد [2] ] . گويند ممدوحش او را فروتر از همسرانش نشاند . او گفت : [3] به من چندان برى شاها گمانى * ند بر آرم خسهء نبده زفانى از آن تا كنه سپهرم درد جو * مبر تو لنگ و ريگم به گمانى بآو و آذر و بخا و بوا * هم زمانى مير قدرم بدانى به آن و وكم او ايه اش با رشه * زيو گه جير و اسايش پشانى



[1] - ق : او اويانح ؟ ؟ ؟ م : اويانح . آقاى اديب طوسى در رساله « نمونه‌اى از فهلويات » اين كلمه را ايانج يا اوتانج خوانده اند
[2] - م ، ق : معاصر بود .
[3] - تصحيح و قرائت اين اشعار نيز بوسيله آقاى محمد امين اديب طوسى صورت گرفته و چون تنها در يك نسخهء ما ( ق ) اين اشعار وجود داشت آن هم به صورتى بسيار مغلوط ، از دادن نسخه بدل خوددارى شد و بجاى آن معانى اشعار بر حسب تحقيق ايشان آورده شد : من اى شاه چه گمان مىبرى * به تو براى ندبه زبان بر نمىآورم براى اين كه بر در تو بمانم ( يا خم شوم ) * مرا لنگ و لوك گمان مبر به آب و آذر و خاك و باد قسم * يك وقتى قدر مرا خواهى دانست به آن جهت كه مرا در دربار شاه * از جايگاه زير و سايش پيشانى اباست تو چرا خشمگينى و براى چه عزا گرفته اى * در حالى كه بانگ شادمانى و عشرت تو بر سپهرى رود به من بنه و نان دلياويان دادند * براى آنكه اگر بتوانى نشكوهى ( يا مرا نشكنى ) اين چنين اگرم از دلياوى بودن محنت و رنج بود * خسته جان از بومى ببوم دگر خواهم رفت براى تحمل اين وضعيت كسى ببزرگى شير لازم است * و همچون منى گمان مىرود كه چنين خرد و خمير شوم بهتر است جز مرگ با شمشير نباشدم * من كه نميدانم چگونه زيم چرا بخور سگ قانع باشم ( ؟ )

721

نام کتاب : تاريخ گزيده نویسنده : حمد الله مستوفي قزويني    جلد : 1  صفحه : 721
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست