بجمل شكل ده « يا » [1] باشد . نام امامى بدين صورت حاصل مىشود . [2] ابو الفرج رونه [3] رونه [4] دهى است از ولايت خاوران خراسان و او را اشعار نيكوست . معاصر سلطان ملكشاه سلجوقى و پسرانش بود . حكيم انورى در اول شاگرد او بود . اما در اواخر شعرش بمراتب ازو عروج كرد . ابن خطيب گنجه و هو تاج الدين احمد معاصر سلطان محمود غزنوى بود . اشعار خوب دارد . بويژه مناظرات او با منكوحه اش مهستى شيرين باشد . گويند پسر خطيب گنجه پيش از زناشوئى مهستى را بمعاشقت دعوت كرد . اجابت نكرد و بجواب اين ابيات نوشت : شعر تن با تو بخوارى اى صنم در ندهم * با آنكه ز توبه است هم در ندهم يكباره سر زلف بخم در ندهم * بر آب بخسبم خوش و نم در ندهم پور خطيب گنجه بر او مكر كرد و او را بنام ديگرى حاصل كرد و بعد از دخول با او گفت : شعر تن زود بخوارى اى صنم [5] در دادى * و ز گفتهء خويش نيك باز استادى گفتى خسبم بر آب و نم در ندهم * بر خاك بخفتى و نم اندر دادى اوحدى و هو [6] اشعار خوب دارد . منها :
[1] - ر ، م : ى [2] - اين لغز در تذكرهء دولتشاه و تذكرهء نصرآبادى نيز آمده است . [3] - ب : زوزنى [4] - ب : زوزن [5] - ر : جلب [6] - چنين است در نسخ ق ، م . و قاعدة بايد همان اوحدى مراغهاى باشد كه بمناسبت اقامت در اصفهان او را اصفهانى هم گفتهاند . وى به علت ارادت بشيخ اوحد الدين ابو حامد كرمانى اوحدى تخلص كرده است و كتاب جام جم از اوست . رجوع شود بتذكرهء دولتشاه و مجمع الفصحا و از سعدى تا جامى .