كرمان بود . در عهد ابقاخان در گذشت . اشعار خوب دارد . لغزى كه بنام خود با محاسبان خطاب كرده است امتحان را ، اينست . ثلث خمس « زوج فرد » ى را كه خمس سدس او * بى شك از حد عدد بيرون بود تنصيف كن برقرار خويش بار ديگرش در ثلث « مال » * ضرب كن ، چون ضرب كردى آنگهى تضعيف كن سدس و عشر ثلث او را باز با اين هر دو قسم * جمع كن نىنى كه نصف ثلث ازو تحذيف كن كعب غين و جذر ظا را گر برون آرى بفكر * اندر و پيوند چار و پنج را تأليف كن با محاسب گفتم اندر علم او اسمى برمز * گو امامى را بعلم خويشتن تعريف كن « زوج فرد » عددى را گويند كه در تنصيف احدى الطرفين آن مصحح و طاق بود و آنچه از حد عدد بيرون است يكى باشد . زيرا كه از يكى در انقسام عدد صحيح حاصل نشود و چون يكى را خمس سدس مقدارى گيرند آن مقدار سى تواند بود و ثلث خمس سى دو باشد چون تنصيف كنى يكى باشد كه آن الف بود و آن ثلث خمس را كه دو است ، چون در ثلث « مال » يعنى ثلث سى كه ده بود ضرب كنى بيست شود . چون مضاعف كنى چهل گردد ، « ميم » باشد . سدس آن سى پنج بود و عشر ثلث آن يكى هر دو شش باشد و چون پنج دانگ ازو حذف كنى يكى بماند ، « الف » بود . عددى در عددى هم مثل ضرب كردن اول را جذر خوانند و حاصل ضرب را مجذور و چون مجذور را باز در جذر ضرب كنى ، آن را كه در ما قبل جذر مىگفتند كعب گويند ، چون عدد غين هزارست كعب آن ده تواند بود يعنى ده در ده صد و صد در ده هزار . چون عدد ظا نهصد است ، جذر آن سى باشد يعنى سى در سى نهصد بود . پس ده عدد كه كعب غين است و سى كه جذر ظاست چهل بود و « ميم » باشد . رقم چهار « دال » است و رقم پنج « ها » و دال و ها در صورت كتابت ده است و