رحل اجزا و نان خشك برو * گرد خوان من و كباب من است شيشهء حبر من ، كه بادا پر ، * پيش من شيشهء شراب من است قلم كوته و صرير خوشش * زخمه و نغمهء رباب من است خرقهء صوفيانهء ازرق * از هزار اطلس انتخاب من است هر چه بيرون ازين بود كم و بيش * حاش للسامعين عذاب من است گنده پير جهان جنب نكند * همتى را كه در جناب من است خدمت پادشه ، كه باقى باد ، * نه ببازوى خاك و آب من است زين قدم راه رجعتم بستست * آنكه او مرجع و مآب من است وين طريق ار بما بسست خطا * چكنم اين خطا صواب من است گر چه پيغام روحپرور او * همه تسكين اضطراب من است نيست من بنده را زبان جواب * جامه و جاى من جواب من است ] [1] ازرقى و هو افضل الدين [2] الهروى معاصر سلطان ابراهيم غزنوى بود [3] اشعار بى نظير دارد . كتاب الفيه و شلفيه از منظومات اوست . [4]
[1] - ب ندارد - در خصوص علت انشاء اين قطعه نوشتهاند كه پس از ظهور حادثهء غز ، سلطان علاء الدين حسين غورى ، كه از روزگار اسارت خود در دست سنجر ، بمناسبتى از انورى كينه در دل داشت ، او را از امير طوطى غز طلب نمود . اما انورى كه بوسيلهء فخر الدين خالد از ماجرى اطلاع يافته بود نرفت و اين قطعه در اعتذار فرستاد . ( رجوع شود به لباب الالباب ج 2 ص 334 - 342 و شمارهء 5 مجلهء يادگار سال اول كه قسمتى از كتاب مجمل فصيحى خوافى را در همين مورد نقل كرده است ) . [2] - در لباب الالباب نام وى چنين آمده : شرف الزمان ابو المحاسن الازرقى الهروى . در نسخهء م فاصلهاى بين كلمات افضل الدين و الهروى منظور شده [3] - وى معاصر و مداح شمس الدوله طغان شاه بن الب ارسلان سلجوقى بوده ( رجوع شود به لباب الالباب چاپ تهران ص 310 و چهار مقالهء نظامى عروضى از انتشارات دانشگاه ص 86 - 88 ) [4] - در خصوص علت نظم اين كتاب علاوه بر لباب الالباب ، رجوع كنيد به تذكرة الشعراء دولتشاه سمرقندى كه از تاريخ فخر بناكتى نقل نموده است . در باب ارزش شعر وى گذشته از اين مآخذ رجوع شود به حواشى چهار مقاله از مرحوم قزوينى و سخن و سخنوران از استاد فروزان فر و مجمع الفصحاء كه نام او را حكيم زين الدين ابو بكر نوشته .