شعر بخشاى بر آنكه بخت يارش نبود * جز خوردن اندوه تو كارش نبود در عشق تو حالتيش باشد كه در آن * هم با تو و هم بى تو قرارش نبود [1] بعد از اين جماعتى را كه در عهد دولت مغول بوده و هستند ياد كرده مىشود . [ 1 ] مشايخى كه در دولت مغول بوده اند شيخ جمال الدين گيلى منشآت نظم و نثر خوب دارد و من اشعاره شعر نظر الصباح الى صفاء جبينه * فتعلقت بمزاجه [2] الصفراء [3] و الليل فكر فى سواد فروعه [4] * فتشبثت بمزاجه السوداء [5] بقزوين در گذشت . در تاريخ وفاتش گفتهاند : شعر جمال ملت و دين قطب اولياء خدا * كه آستانهء او بود قبلهء ابدال بسال ششصد و پنجاه و يك به حضرت رفت * شب دوشنبه ، روز چهارم شوال شيخ سعد الدين حموى وفاتش در سنهء ثمان و خمسين و ستمائة بعهد هولاكوخان . در آن زمان كه عالم از كفر و ظلم مملو بود ، خراسان را حاكمى عادل بود . اهل خراسان شكر حاكم در خدمت شيخ تقرير مىكردند . شيخ گفت برافتد . شكر زيادت كردند . شيخ گفت زود بر افتد . گفتند اى شيخ درين روزگار ، كه اهل جهان در ظلم حكام ببلاهاى عظيم گرفتارند ، حق تعالى خراسان را چنين حاكم عادل داده بايستى كه شيخ در حق او دعاى خير فرمودى تا موجب آسايش خلق بودى . چه سراست كه شيخ چنين مىفرمايد ؟ گفت او مخالفت اقتضاى زمان مىكند [ و كس به آن
[1] - ق ، ندارد . [2] - م : انفاسه . [3] - ب : فعلت انفاسه الصعداء . [4] - ب : سوداء قروعه . [5] - ب : فيشلب بمزاحمة السوداء .