كه مال پدرت آنجا مدفونست و تو آن را بيابى انشاء الله چون ملك اين سخن از رسول بشنيد اين شعر انشا كرد ، شعر تبعت رسول الله اذ جاء بالهدى * فاصبحت بعد الكفر و الجحد مسلما و ودّعت لذّات القداح و قد ارى * بها يا بني دخران دهري مغرما و حرّمت شرب الخمر و هى لذيذة * مدى الدّهر حتّى ابق فى القبر اعظما فيا راكبا امّا عرضت فبلَّغن * على النّاي منّى عبد شمس و اسلما بانِّى ادين اليوم دين محمّدٍ * على رغم من امسى من الحيّ مرغما و انّكما قد سمتمانى خطَّةً * سيابى لى الاسلام ان اتهضَّما سآخذ حقّى منكما اذ ظلمتما * ان الله ادّانى اليكم مسلَّماً ملك از مكه ببلاد خود رفت و دفينه پدر برداشت و ملك اول كسى بود كه از بلاد يمن هجرت كرد و بصحبت رسول آمد و بعد از آن با او هفتاد مرد اشعرى كه هجرت كردند و به حضرت رسول آمدند موافقت نمودند و ديگر باره به حضرت رسول آمد پس او دو هجرت كرده باشد و كلبى روايت كند از پدر خود و او از محمد بن عبد الملك بن عمير كه او گفت كه من از سائب بن ملك شنيدم كه او گفت كه پدرم ملك بنزديك رسول عليه السّلام رفت و او را گفت دعا كن دربارهء من كه از جملهء اهل بيت يكى من ماندهام و من بقيهء ايشانم رسول عليه السّلام فرمود * ( اللَّهم كثر عدده و ولده ) * يعنى خدايا عدد فرزندان ملك بسيار گردان و كلبى و شرقى بن قطامى گويند كه ملك بن عامر اول كسيست كه اسب را در فرات راند و بر آن عبر كرد بجانب عجم در روز مداين با پنج نفر مرد و بروايتى با هفت نفر مرد و در آن وقت كه اسب را در فرات ميراند اين شعر مىگفت ، شعر امضوا على البحر فانَّ البحر مامور * و الاوَّل القاطع منكم ماجور قد خاب كسرى و ابوه سابور * ما تصنعون و الحديث ماثور [1]