نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 95
بنا بر اين حدود گسترش جهان هستى وكيفيات وكميات وروابط ميان اجزاى جهان وابستهء قدرت واعتلاى خود يا من مىباشد . اين كه جلال الدين در ديوان شمس تبريزى مىگويد : < شعر > عرصهء دل بىكران گم شده در وى جهان اى دل دريا صفت سينه بيابان كيست < / شعر > شايد به همين حقيقت اشاره مىكند ومىگويد : جهان هستى دامنه وبال وپر من انسانى ما است ، هر اندازه كه اين من عالىتر وتكامل يافته تر باشد ، به همان اندازه جهان واقعيت خود را با آن انسان مربوط مىسازد . شايد اين مسئله كه انسان خود در ظاهر نتيجه وفرعى از جهان ، ولى در باطن اصل جهان بوده باشد ، در بدو نظر غير قابل قبول تلقى شود ، ولى با نظر به آن دليل كه در بالا گفتيم وديديم كه چند عنصر ناچيز تفاعل وتكاپو مىكند وحياتى وخودى را به وجود مىآورند كه تنها به مثل آن عناصر بلكه به ميلياردها برابر آنها از نظر كيفيت وكميت مسلط مىشود ، تصديق اين مطلب آسان مىگردد كه انسان در تدريج تكاملى خود نيرويى به دست مىآورد كه محيط به جهان مىشود وآن را مانند كالبد ماديش در اختيار خود مىگيرد . وقتى كه اين اختيار صورت بگيرد ، در حقيقت جهان براى اوست مطرح مىشود . < شعر > ( ( 3832 ) ) چون شناسد اندك او منكر شود منكرىاش پردهء ساتر شود < / شعر > داد از دست نيم دانش اندوزان كه بزرگترين جنايت را بر فرهنگ بشرى وارد مىسازند آن افراد از مردم كه علمى نيندوختهاند وبا كمال صدق وصفا به جهل خود اعتراف مىورزند ، انسانهاى قابل ستايشى هستند كه با اعتراف به نادانى خود آتشى در خرمن فرهنگ بشرى شعله ور نمىسازند . افراد ديگرى هستند كه به همان اندازه كه دانش اندوختهاند ، ادعاى علم واظهار نظر در بارهء مسائل همان علم مىنمايند
95
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 95