نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 631
نمىآورد . قفل زدن بر در حجره به حال بد گمانان چه نتيجهاى داشت كه من مرتكب آن گشتم ، اين بد گمانان دست در آب جو فرو برده كلوخ خشك مىجويند كار اينان نشان مىدهد كه گمان مىكنند ماهى ( من ) با آب ( پادشاه ) مىتواند مخالفت بورزد از من كه در رابطهام با سلطان گام به ما فوق وفا گذاشتهام اين بد گمانان جفا با سلطان مىجويند . اگر مزاحمت نامحرمان نادان نبود ، سخنى چند در باره وفا مىگفتم كه وفا چيست ؟ اهل اين جهان كه تنها صورت وپوست را مىبينند ، ما را به گفت گو در صورت وبرون پوست وادار مىكنند تو بايد خود را بشكنى ومغز شوى تا بتوانى سخنان مغز نغز را دريابى . مادامى كه گردو در حال پوست داشتن است ، سر وصدا دارد ، خود مغز وچربى آن صدايى ندارد ، بلى آن هم صدايى دار ، ولى اين گوشها توانايى شنيدن آن را ندارد ، بلكه اين آواز در اعماق گوش نوش پنهان است . اگر آواز نيكوى مغز وجود نداشت كسى صداهاى نازيباى پوست را به اميد رسيدن به مغز تحمل نمىكرد . [1] تو سر وصداى پوستى را تحمل مىنمايى تا خاموشانه به خود مغز برسى .
[1] در حقيقت اگر چه مغز صدايى ندارد ، ولى اگر مغزى وجود نداشت ، آواز پوستى دليل راه تو به مقصد واقعى كه مغز است نبود . .
631
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 631