responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 596


بيان اتحاد عاشق ومعشوق از روى حقيقت اگر چه متضادند جهت آن كه نياز ضد بىنيازى است وچنانكه آينه بىصورت وساده است وبىصورتى ضد صورت است ليكن ميان ايشان اتحادى است در حقيقت كه شرح آن به نطق نبايد والعاقل يكفيه الاشارة < شعر > ( ( 1999 ) ) جسم مجنون را ز رنج دوريى اندر آمد علت رنجوريى ( ( 2000 ) ) خون به جوش آمد ز شعلهء اشتياق تا كه پيدا شد در آن مجنون خناق ( ( 2001 ) ) پس طبيب آمد به دارو كردنش گفت چاره نيست هيچ از رگ زنش ( ( 2002 ) ) رگ زدن بايد براى دفع خون رگ زنى آمد بدانجا ذو فنون ( ( 2003 ) ) بازويش بست وگرفت آن نيش او بانگ برزد بر وى آن معشوق خو ( ( 2004 ) ) مزد خود بستان وترك فصد كن گر بميرم گو برو جسم كهن ( ( 2005 ) ) گفت آخر تو چه مىترسى ازين چون نمىترسى تو از شير عرين ( ( 2006 ) ) شير وخرس ويوز وهر گرگ ودده گرد بر گرد تو شب گرد آمده ( ( 2007 ) ) مىنيايدشان ز تو بوى بشر زاندهىّ عشق ووجد اندر جگر ( ( 2008 ) ) گرگ وخرس وشير داند عشق چيست كم ز سگ باشد كه از عشق او تهيست ( ( 2009 ) ) گر رگ عشقى نبودى كلب را كى بجستى كلب كهف قلب را ؟
( ( 2010 ) ) هم ز جنس او به صورت چون سگان گر نشد مشهور هست اندر جهان ( ( 2011 ) ) تو نبردى بوى دل از جنس خويش كى برى تو بوى دل از گرگ ميش ( ( 2012 ) ) گر نبودى عشق هستى كى بدى كى زدى نان بر تو وكى تو شدى ( ( 2013 ) ) نان تو شد از چه ز عشقى واشتهى ور نه نان را كى بدى تا جان رهى ( ( 2014 ) ) عشق نان مرده‌اى را جان كند جان كه فانى بود جاويدان كند ( ( 2015 ) ) گفت مجنون من نمىترسم ز نيش صبر من از كوه سنگين هست پيش ( ( 2016 ) ) منبلم بىزخم ناسايد تنم عاشقم بر زخمها برمىتنم ( ( 2017 ) ) ليك از ليلى وجود من پر است اين صدف پر از صفات آن دُر است < / شعر >

596

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 596
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست