نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 570
بندگى در راه عشق هر كارى كند كفر است در نيم شب آن امير با سى نفر مورد اعتماد مشعلها به دست به سوى حجره اياز شادمان رفته در حجره اياز را باز كردند . آنها به يكديگر مىگفتند اين امر سلطان است كه حجره را باز كنيم وهميانهاى طلا را برداريم . يكى مىگفت : چه جاى طلا تو در بارهء عقيق ولعل وگوهرها سخن بگو ، زيرا او خاص الخاص مخزن سلطان بوده ، بلكه مقامش در نزد سلطان آن قدر بالا است كه گويى جان اوست ، در پيش آن معشوق ويا عاشق لعل وياقوت وزمرد وعقيق ارزشى ندارد ، بلكه او گرانبهاتر از اينها را مىتواند تصرف كند . اين همه ظاهر امر بود ، ولى در باطن شاه به اياز بد گمان نبود وبراى آزمايش آن ماموران را مسخره مىكرد . او اياز را از هر گونه دغل كارى پاك وبرى مىدانست . او اين عقيده را در دل داشت ، با اين حال از توهمات خلاف اين عقيده قلبش مىلرزيد كه مبادا آن ماموران راست بگويند واياز برنجد ومن نمىخواهم كه او با فاش شدن زر وسيم از من شرمنده شود ، بار ديگر با خويشتن مىگفت ، اياز چنين كارى را نمىكند واگر هم راست باشد كه او كارى را كه مامورين حدس زدهاند ، انجام داده است ، بدين جهت كه چون محبوب ماست كار بسزايى كرده است . زيرا < شعر > ( ( 1877 ) ) هر چه محبوبم كند من كرده ام او منم من او وگر در پرده ام < / شعر > باز با خويشتن مىگفت : اين بد گمانى دور از خوى وخصلت اياز است واين گونه اتهام در بارهء او بىهوده وخيالات محض است . اين گونه كارهاى ناشايست از اياز محال وبعيد است ، زيرا او دريايى است كه ژرفايش ناپيداست . او دريايى است كه هفت درياى كرهء زمين قطرهاى در مقابل آن بوده وهمهء هستيها ترشحى از موج اوست . همهء درياها پاكى خود را از آن دريا به دست مىآورند . زيرا هر قطرهاى از درياى وجود اياز ميناگريها دارد . اياز شاه شاهان است ، بلكه
570
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 570