responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 562


< شعر > ( ( 1878 ) ) باز گفتى دور از آن خوى وخصال اين چنين تخليط ژاژ است وخيال ( ( 1879 ) ) از اياز اين خود محال است وبعيد كاو يكى درياست قعرش ناپديد ( ( 1880 ) ) هفت دريا اندر او يك قطره اى جمله هستىها ز موجش چكره اى ( ( 1881 ) ) جمله پاكىها از آن دريا برند قطره هايش يك به يك ميناگرند ( ( 1882 ) ) شاه شاهان است بلكه شاه ساز از براى چشم بد نامش اياز ( ( 1883 ) ) چشمهاى نيك هم بر وى بد است از ره غيرت كه حسنش بىحد است ( ( 1884 ) ) يك دهان خواهم به پنهان فلك تا بگويم وصف آن رشك ملك ( ( 1885 ) ) ور دهان يابم چنين وصد چنين تنگ آيد در فغان اين حنين ( ( 1886 ) ) اين قدر هم گر نگويم اى سند شيشهء دل از ضعيفى بشكند ( ( 1887 ) ) شيشهء دل را چه نازك ديده ام بهر تسكين بس قبا بدريده ام ( ( 1888 ) ) من سر هر ماه سه روز اى صنم بىگمان بايد كه ديوانه شوم ( ( 1889 ) ) هين كه امروز اول سه روزه است روز پيروز است نى پيروزه است ( ( 1890 ) ) هر دلى كاندر غم شه مىبود دم بدم او را سر مه مىبود ( ( 1880 ) ) هفت دريا اندر او يك قطره اى جمله هستىها ز موجش چكره اى ( ( 1881 ) ) جمله پاكىها از آن دريا برند قطره هايش يك به يك ميناگرند < / شعر > آيا براى عظمت آدمى حدى معين وجود دارد ؟
عرفا وفلاسفه‌اى كه در بارهء امكانات وعظمتهاى انسانى به طور جدى انديشيده‌اند ، تا كنون حد ومرزى براى عظمت انسانى از نظر تكامل روحى معين نكرده‌اند ، چيزى كه هست اين است كه همهء كسانى كه در راه شناخت عظمتهاى آدمى گام برداشته اعتراف صريح يا به طور كنايه به اين مطلب دارند كه با موجود شگفت انگيزى رو به رو شده‌اند . آنان هم نرون وچنگيز وآتيلا ديده‌اند وهم سقراط

562

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 562
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست