responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 561


قصه اياز وحجره او جهت چارق وپوستين وگمان آمدن خواجه تا شانش كه او را در آن حجره دفينه‌اى است به سبب محكمى در وگرانى قفل < شعر > ( ( 1857 ) ) آن اياز از زيركى انگيخته پوستين وچارقش آويخته ( ( 1858 ) ) مىرود هر روز در حجرهء خلا چارقت اين است منگر در علا ( ( 1859 ) ) شاه را گفتند او را حجره‌اى است اندر آن جا زر وسيم وخمره‌اى است ( ( 1860 ) ) راه مىندهد كسى را اندر او بسته مىدارد هميشه آن در او ( ( 1861 ) ) شاه فرمود اى عجب آن بنده را چيست خود پنهان وپوشيده ز ما ( ( 1862 ) ) پس اشارت كرد ميرى را كه رو نيم شب بگشاى در در حجره شو ( ( 1863 ) ) هر چه يابى مر تو را يغماش كن سرّ او را بر نديمان فاش كن ( ( 1864 ) ) با چنين اكرام ولطف بىعدد از لئيمى سيم وزر پنهان كند ( ( 1865 ) ) مىنمايد او وفا وعشق وجوش وانگه او گندم نماى جوفروش ( ( 1866 ) ) هر كه اندر عشق يابد زندگى كفر باشد پيش او جز بندگى ( ( 1867 ) ) نيم شب آن مير با سى معتمد در گشاد وحجرهء او راى زد ( ( 1868 ) ) مشعله بركرده چندين پهلوان جانب حجره روانه شادمان ( ( 1869 ) ) كامر سلطان است بر حجره زنيم هر يكى هميان زر دركش كنيم ( ( 1870 ) ) آن يكى مىگفت هى چه جاى زر از عقيق ولعل گوى واز گهر ( ( 1871 ) ) خاص خاص مخزن سلطان وى است بلكه اكنون شاه را خود جان وى است ( ( 1872 ) ) چه محل دارد به پيش آن عشيق لعل وياقوت وزمرّد يا عقيق ( ( 1873 ) ) شاه را بر وى نبودى بد گمان تسخرى مىكرد بهر امتحان ( ( 1874 ) ) پاك مىدانستش از هر غش وغلّ باز از وهمش همىلرزيد دل ( ( 1875 ) ) كه مبادا كاين بود خسته شود من نخواهم كه برو خجلت رود ( ( 1876 ) ) اين نكردست او وگر كرد او رواست هر چه خواهد گو بكن محبوب ماست ( ( 1877 ) ) هر چه محبوبم كند من كرده ام او منم من او وگر در پرده ام < / شعر >

561

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 561
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست