نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 542
مانده باشد . تو اين مرگ زندگى نما را زندگى واقعى گمان كرده تخم را در خاك شور مىكارى آرى ، كار عقل كاذب همين است كه حقايق را وارونه مىبيند وزندگى را مرگ ومرگ را زندگى مىپندارد . اى خداى داناى آشكار ونهان هر چيز را در اين دنياى گول زن آنچنان كه هست بر ما بنما . هيچ انسانى كه رخت از اين دنيا بر مىبندد ، از اين كه مرگ به سراغش آمده است حسرت وتاسفى نمىخورد ، بلكه حسرت ودريغش بدان جهت است كه برگ ونوا وزاد وتوشه از اين دنيا نياندوخته است . چه جاى تاسف است براى كسى كه از چاه در آمده وبه صحراى پر از دولت بىكران وعيش ونوش گام مىگذارد وبه جايگاه صدق الهى وارد مىشود كه جايگاه راستين است نه ايوان دروغين . وبادهء خوش گوار خاصگان الهى است نه مستى دوغ ، مىرود وهمنشين خدا در جايگاه صدق مىگردد واز اين آب وگل وآتشكده رها مىشود . اى دوست عزيزم ، اگر تا كنون زندگانى تو نورانى نبوده است اين چند روز ديگر كه از زندگانيت مانده نورى به دست آور ومردانه بمير .
542
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 542