نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 528
< شعر > ( ( 1685 ) ) او به صنعت آزر است ومن صنم آلتى كاو سازدم من آن شوم ( ( 1686 ) ) گر مرا ساغر كند ساغر شوم ور مرا خنجر كند خنجر شوم ( ( 1687 ) ) گر مرا چشمه كند آبى دهم ور مرا آتش كند تابى دهم < / شعر > آيا قدرت مطلقهء خداوندى وتصرف استمرارى او در كائنات ، انسانها را مانند آلت ناخود آگاه وبىاختيار گردانيده است ؟ استدلالى كه جلال الدين در ابيات فوق براى نتيجه گيرى آلت بودن همه انسانها در دست تواناى خداوندى بيان مىكند ، مبتنى بر قدرت مطلقهء خداوندى است كه جاى هيچ گونه ترديد نيست . اين مطلب به طور كلى صحيح است كه جهان هستى وميلياردها برابر آن در مقابل قدرت وعظمت الهى همان مقدار اهميت دارد كه يك تصور ناچيز در مقابل مغز وروح آدمى . اين كه خداوند آفريننده همه موجودات است ومىتواند همهء آنها را در يك لحظه رهسپار نيستى نمايد ومىتواند كاهى را كوه وكهكشانى را به پر كاهى مبدل بسازد ، مورد هيچ گونه شك وترديد نيست ، اگر كسى بگويد : فعاليت قدرت خداوندى بدون قابليت موضوع ومحل امكان پذير نيست ، زيرا او نمىتواند نمايد ، اين شخص مىخواهد به وسيلهء مغلطه كارى محروميت خود را از خدا شناسى ابراز كند . اين شخص چرا از خود نمىپرسد كه نيرو بخش آن كارگاه مغز كه مىتواند عدد 2 را انتزاع كند خدا است وتعبيه كنندهء آن فعاليت مغزى كه بتواند عدد 2 را بدون نمود قابل مشاهده به وجود بياورد خدا است ، آن خدايى كه در روان آدمى صدها اشكال متضاد را مانند مربع ودايره جمع مىكند وهيچ يك ديگرى را محو ونابود نمىسازد ، همان خدا است كه در رو بناى طبيعت وفعاليتهاى طبيعى مغز ما = 2 × 2 را
528
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 528