نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 521
< شعر > ( ( 1677 ) ) جز از آن خلاق وگوش وچشم وسر نشنوم از جان خود هم خير وشر ( ( 1678 ) ) گوش من از غير گفت او كر است او مرا از جان من شيرينتر است ( ( 1679 ) ) جان از او آمد نيامد او ز جان صد هزاران جان دهد او رايگان < / شعر > نغمهء جان ، نداى وجدان ، قطب نماى روح ، بانگ درونى مانند علامتهايى هستند كه براى وصول به مقصد در امتداد گذرگاه بشرى به سوى ايده آل اعلا نصب شدهاند ، وآخرين منزلگه آدمى نيستند . < شعر > كعبهء سنگ نشانى است كه ره گم نشود حاجى احرام دگر بند وببين يار كجاست < / شعر > بالا رفتن از حقايق ونمودهاى جهان هستى وبه جهت ضعف باصره خيره وگيج شدن به مقام اعلاى ربوبى وبرگشتن به درون وپرستيدن جان ووجدان وروح ، ناشى از همان ناتوانى است كه عيسى عليه السلام را به جاى خدا مىگذارد وشمع ناچيز را در مقابل خورشيد جهان افروز مورد پرستش قرار مىدهد وحس بىنهايت جويى آدمى را خنثى مىكند . مسلم است كه براى تحريك افراد نوع انسانى به نيكويىها وترقيات مادى ومعنوى ، بايستى حقيقت يا حقايقى را در بالاتر از خوشىهاى محدود زندگانى ، نشان داد . مادامى كه ما نتوانيم عامل وانگيزهء شايستهء اعتماد به انسان نشان بدهيم مكتبها وپند واندرزهاى ما از تحريكات وهيجانات موقت وناچيز تجاوز نخواهد كرد ، چنانكه مشاهدات سرگذشت انسانى هم به خوبى اثبات مىكند . كلمات از قبيل « نغمهء جان » ، « نداى وجدان » ، « قطب نماى روح » « بانگ درونى » ، اگر بتوانند از انتقادات بنيان كن توماس هابسها واپيكورها ونيچه جان به سلامت ببرند واز مهلكه تنازع در بقاء نجات پيدا كنند ، با نظر به عظمت آدمى واسرار بزرگ هستى ، سنگ علامتى باشند كه در گذرگاهش
521
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 521