نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 513
< فهرس الموضوعات > روايت < / فهرس الموضوعات > < فهرس الموضوعات > تفسير ابيات < / فهرس الموضوعات > ( در گذشته يك آبادى نبوده است كه هنگام بروز عذاب ايمان بياورد وآن ايمان سودى به اهل آبادى برساند مگر قوم يونس ، موقعى كه ايمان آوردند ، عذاب رسوا كننده را در زندگانى از آنان برطرف كرديم وتا مدتى آنان را بهره ور ساختيم ) روايت « قال النبى صلى الله عليه وآله : « ليس شىء احب الى الله من قطرتين : قطره دمع من خشية الله وقطره دم يهراق فى سبيل الله » [1] ( در نزد خداوند چيزى محبوبتر از دو قطره نيست : قطرهء اشكى كه از خوف الهى ريخته شود ، وقطرهء خونى كه در راه خدا ريخته شود . ) تفسير ابيات در آن هنگام كه بلا بر قوم يونس عليه السلام آشكار گشت ، ابر آتشينى از آسمان جدا شد وبرق توليد مىكرد وسنگها را آب مىنمود . وقتى كه آن ابر بلا خيز غرش كنان به سوى آنان حركت مىكرد رنگ از رخسار آن قوم پريد . در موقع فرود آمدن آن بلا ، شباهنگام همهء آنان بر بالاى بام بودند كه بالا را با چشم خود ديدند . يونس از ميان آن منكران لجوج رفته بود . وقتى كه آثار بلا را ديدند بناى تضرع ولابه ها گذاشته وهمگى از بامها به پائين آمده سر برهنه راه بيابان را پيش گرفتند . مادران كودكان را از خود دور كردند وتا آنان نيز به ناله ونفير افتادند آنان از موقع نماز شام تا سحرگاه خاك بر سر مىريختند . تا آنجا كه صداهاى آنان گرفته شد ، حتى ديگر آهشان صدايى نداشت . در اين هنگام رحم الهى به سراغ آن گروه گم راه رسيد .